متن درسهای از قرآن

درسهای از قرآن,: منبع gharaati.ir

متن درسهای از قرآن

درسهای از قرآن,: منبع gharaati.ir

مشورت در اسلام مورخ 03/10/94

مشورت در اسلام
تاریخ پخش: 03/10/94
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
دیروز و پریروز به من خبر دادند که مخاطبین این جلسه افرادی هستند که در مشاور املاک هستند و دانشجوها هم در این رشته هستند. حالا همه‌ی مردم ایران که مشاور املاک ندارند. من فکر کردم که بحث مشورت و مشاور را بکنم که یک خورده‌اش به شما می‌خورد و باقی‌اش به کل امت می‌خورد. پس بحث امروز ما مشورت در اسلام است. به پرونده‌های تلویزیون مراجعه کردم، سی سال پیش هم من این بحث را گفته‌ام. چون امسال سی و پنجمین سالی است. من سی سال پیش هم گفته‌ام. منتها بحث‌های تلویزیون هر پانزده سالی یک بار باید عوض بشود. به خاطر اینکه نسل عوض می‌شود. تازه اگر نسل هم عوض نشود، همه‌ی مردم نیستند. و یک سری چیزها باید تکرار بشود. بنابراین اگر پیرمردی پای تلویزیون نشسته است، نگوید: سی سال پیش من این را شنیده‌ام. بحث امروز ما مشورت است. موضوع:‌ مشورت!
مشورت برکاتی دارد و برکات مشورت را اول برای شما بگویم.
1- نقش مشورت در کاهش خطا
«مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الْآرَاءِ عَرَفَ مَوَاقِعَ الْخَطَإ» (نهج البلاغة،صبحی صالح،ص501) شناخت را زیاد می‌کند. آدم وقتی با پنج نفر مشورت می‌کند، مشورت مثل تاریخ است. اگر شما یک قرن تاریخ را خوانده باشی، عمرت یک قرن است. اگر تاریخ چهار قرن را خوانده باشی، عمرتان چهار قرن است. حضرت علی(علیه‌السلام) می‌فرماید: من تاریخ گذشتگان نبودم. اما چون آگاه بر تاریخ هستم، انگار جزء آنان هستم. اگر انسان یک لامپ دارد، به اندازه یک لامپ نور دارد، دو لامپ نورش بیش‌تر است. پنج تا لامپ نورش بیش‌تر است. اگر کسی مشورت نکند، بگوید: هر چه خودم می‌فهمم درست است، این استبداد رأی است. و روایت داریم که اگر کسی با کسی مشورت نکند، یعنی احساس کند که من خودم بلد هستم و خودم می‌فهمم، در خانه‌ها هم هستند،‌ می‌گوید: تو نمی‌خواهد به من بگویی!!! اشکال دارد کسی به شما بگوید که می‌گویی: تو نمی‌خواهد به من بگویی، یعنی چه؟ قرآن نمی‌گوید: «اوَاصُوْا بِالْحَقِّ»، می‌گوید: «وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ» (عصر/3) «وَتَوَاصَوْا» یعنی همه به همدیگر نیاز دارند. حالا بعد من خواهم گفت که حتی مشورت با مخالفین، حتی مشورت با بچه، مشورت با همسر، مشورت با افراد مختلف. گاهی افراد یک چیزهایی می‌فهمند. به طور و ساده و راحت هم می‌فهمند.
2- مشورت پیامبر با مردم
برکات مشورت: اول اینکه ضریب خطا کم می‌شود. استعدادها شکوفا می‌شود. پیغمبر عقل کل بود، اما خدا در قرآن به پیغمبر می‌گوید: «وَشَاوِرْهُمْ» (آل‌عمران/159) با این‌ها مشورت کن. پیغمبر تو خودت عقل کل هستی، آخر عقل کل با عقل ناقص مشورت کند. استعدادها شکوفا می‌شود. آدم به مردم شخصیت می‌دهد. در مشورت آدم یا پیروز می‌شود، یا شکست می‌خورد. حالا چون بحث املاک هم هست، می‌گویم. من مشورت می‌کنم که این ملک را بخرم، یا نخرم؟ اگر خریدم یا سود می‌کند، یا قفل می‌شود و معامله می‌ایستد. راکد می‌شود. اگر مشورت کردم و پولدار شدم، حسود ندارم. چون می‌گویید که از ما پرسید و ما به او گفتیم بخر. یعنی پول او به خاطر فکر من است. من به او گفتم بخر.
خدا اموات را حمت کند. پدرم می‌گفت که تعریف هر کسی را پیش آدم کنند، آدم حسودی‌اش می‌شود. جز تعریف پسر را! اگر به پدری گفتند: پسرت بهتر از خودت است، به او برنمی‌خورد. می‌گوید هر چقدر هم رشد کند، این پسر من است. اگر از کسی دیگر پیش آدم تعریف کنند، ممکن است آدم حساس بشود که حالا چرا این می‌گوید که بهتر از من است؟ اما اگر گفت که پسرت از تو بهتر است، دخترت از مادرش بهتر است، آدم حسودی‌اش نمی‌شود. چون می‌گوید: هر چه هم رشد کند از من است. اگر مشورت کردی و به خیری رسیدی، حسود نداری. چون حسودها می‌گویند، این مخ من بود که یادش دادم، من یادش دادم. اگر هم شکست خوردی. مشورت کردیم که این کار را بکنیم، یا نکنیم، شما گفتی انجام بده، انجام دادیم، شکست خوردیم. باز هم در عوض غم‌خوار داریم. می‌گوید: عجب! بنده خدا! من هم به او گفتم این کار را بکن. پس اگر پیروز شدیم، حسود نداریم. اگر شکست خوردیم، غم‌خوار داریم. این‌ها برکات مشورت است. 
ادامه مطلب ...

درسهایی از قرآن با موضوع اخلاق استاد و شاگردی 26/09/94


 اخلاق استاد و شاگردی
تاریخ پخش: 26/09/94
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث این جلسه ما راجع به اخلاق استاد و شاگردی است. بچه‌ها در مدرسه با معلم، دانشجوها با استاد، طلبه‌ها با معلمشان، استادشان، یک آیه ای در قرآن هست، این آیه را من تفسیر می‌کنم. پس موضوع بحث برخورد استاد و شاگرد است. بالاخره همه ما یا شاگرد هستیم یا معلم. یعنی بسیاری از ما...
حضرت موسی پیغمبر اولوالعزم بود. به او خطاب شد یک استادی هست او را پیدا کن و از او چیز یاد بگیر. جای استاد کجاست؟ فلان منطقه است. بالاخره رفتند و ریزش را نگویم که خیلی معطل شوید. راه را هم گم کردند. گفت: راه را هم گم کردیم و پیرمان درآمد. «لَقَدْ لَقِینَا مِن سَفَرِنَا هَـٰذَا نَصَبًا» (کهف/62) سفر را می‌دانید یعنی چه؟ «هذا» هم می‌دانید یعنی چه. «لقینا» ملاقات کردیم. از این سفر «نصب» با صاد یعنی به درد سر افتادیم. ما راه را گم کردیم، سخت به ما گذشت. به قول ما پیرمان درآمد. تا استاد را پیدا کردند و آنوقت نحوه حرف را من می‌گویم.
پس موضوع را بنویسم. بسم الله الرحمن الرحیم، موضوع: برخورد شاگرد با معلم... «لَقَدْ لَقِینَا مِن سَفَرِنَا هَـٰذَا نَصَبًا» بعد گفت: «قَالَ لَهُ مُوسَىٰ هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَىٰ أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشدًا» (کهف/66) «هل» یعنی آیا. «اتبع» یعنی پیروی کنم. موسی، خضر را دید گفت: اجازه می‌دهی من عقب تو در این بیابان‌ها راه بیافتم. به یک شرط... به شرطی که «تَُعلِّمَنِ» چیز یاد من بدهی. «مِمَّا عُلِّمتَ رُشدًا» از چیزهایی که خدا به تو داده است، یک چیزی هم تو به ما یاد بدهی. اجازه می‌دهی یا نه؟ آیه یک سطر است. یک سطر و نیم است. اما شاید بیست چیز از این استفاده کرد.
1- تحصیل علم تا پایان عمر
درس اول اینکه هیچکس خودش را فارغ التحصیل نداند. کارشناسی و ارشد و فوق لیسانس و دکتر و حجت الاسلام و آیت الله و مهندس و هیچکس فارغ التحصیل نیست. خدا به پیغمبرش می‌گوید: وقتی از یک کار فارغ شدی، یک کار دیگر را شروع کن. نباید بیکار بنشینی. آیه اش را حفظ هستید. «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَب» (شرح/7) «وَإِلَىٰ رَبِّکَ فَارْغَب» (شرح/8) «اذا فرغت» یعنی اگر فارغ شدی، از دیپلم و لیسانس و حوزه و دانشگاه، «فانصب» دست به یک کار محکم تری بزن. منتهی باید کارت برای خدا باشد. «و الی ربک» چون هم آغاز تحصیل باید به سمت خدا باشد، علم جهت دار مشکل دنیا این است که «اقرأ» هست. دنیا اگر «اقرأ باسم رب» بود، به این جنایت‌ها کشیده نمی‌شد. «اقرأ باسم ربک» یعنی درس خواندن باید در راه رضای خدا باشد. درس بخوانم برای اینکه کار خدا پسندی کنم. نه برای اینکه درس بخوانم، هواپیما بسازم و بمباران کنم. اینکه آدم بی سواد باشد بهتر است. اگر از ما بپرسند آقا چرا کشورهایی که با سواد هستند و پیشرفته هستند، جنایت می‌کنند؟ جوابش این است که اینها به «اقرأ» عمل کردند، به «باسم ربک» عمل نکردند. اگر سوزن با نخ بود، می‌دوزد. اگر سوزن جدا شد و نخش جدا شد، این سوزن فقط خون می‌اندازد. اگر می‌خواهید درس مفید باشد باید این نخ هم با سوزن باشد. باید دین و تقوا هم با تحصیل باشد. درس زندگی همراه با درس بندگی! زندگی و بندگی باید با هم باشد. ما درس زندگی می‌خوانیم، درس بندگی خدا را نمی‌خوانیم. گردن کلفت می‌شویم.
درس اول این است که هیچکس، هیچ کجا خودش را فارغ التحصیل ندارند. به چه دلیل؟ به دلیل اینکه خدا به پیغمبرش که موسی بود و پیغمبر اولوالعزم بود، در پیغمبرها پنج نفر درجه یک هستند. موسی از آن پیغمبرهای درجه یک بود. می‌گوید: تو فارغ التحصیل نیستی. بیایید هرکجا هستیم تصمیم بگیریم، هفته ای یک کتاب بخوانیم.
2- تحصیل برای رشد و کمال، نه کسب مدرک
بعد هم که می‌خوانیم، این درسهایی که بعد از مدرک می‌خوانیم ارزش دارد. درس‌هایی که برای گرفتن دیپلم و لیسانس است، نیت ما مدرک است. نمی‌خواهم بگویم بد است. خیلی هم خوب نیست که آدم به قصد مدرک درس بخواند. خوب نیست! ولی چون استخدام بند به مدرک است. هرکجا می‌روی، ازدواج، هرکجا می‌روی می‌گویند: مدرکش چیست؟ این مدرک مثل شناسنامه شده است. شناسنامه را آدم باید داشته باشد، اما شناسنامه ارزش نیست. اگر گفتند: سرمایه جنابعالی چیست؟ بنده شناسنامه دارم. دیگر؟ گذرنامه دارم. دیگر؟ کارت ملی دارم. خیلی خوب شناسنامه و گذرنامه و کارت ملی برای زندگی لازم است ولی اینها هیچکدام سرمایه نیست. هرکس بگوید: سرمایه من گذرنامه و کارت ملی است، به او می‌خندیم. گاهی یک چیزی واجب هست، اما ارزشی ندارد. من تشبیه می‌کنم ولو شاید تشبیه من زشت باشد، اما طوری نیست. تشبیه به کش می‌کنم. لباس کش می‌خواهد. کش نباشد، لباس نمی‌ایستد. اما واقعاً کش ارزش دارد؟ آقا جنابعالی سرمایه تان چیست؟ من هفت متر کش دارم. بله کش واجب است، اما سرمایه نیست. درس اول: خودمان را فارغ التحصیل ندانیم. تصمیم بگیریم مطالعه کنیم. درس را هم برای خدا بخوانیم. این یک مسأله است.
مسأله دوم، کتاب هم که مطالعه می‌کنیم با مشورت باشد. خیلی‌ها کتاب مطالعه می‌کنند، کتاب‌های آبکی است. ما سه رقم کتاب داریم. مکیدنی، جویدنی، بلعیدنی! یک کتاب‌هایی را بخرید که باید بلعید. یعنی باید با همه هیجان خورد. گاهی هر کتابی هر کلمه اش یک نکته دارد. یک صفحه اش یک نکته دارد. گاهی وقتی تمام کتاب هم که می‌خوانیم، می‌بینیم هیچ چیز در آن نبود.
نکته دوم: درس فقط سر کلاس نیست. گاهی در رفت و آمدها با یک استاد آدم بیشتر چیز گیرش می‌آید. این هم خیلی به کلاس... من کتاب‌های مرحوم مطهری را تقریباً خواندم. با کم و زیادش همه را خواندم. خیلی هایش را خواندم. اما یک چند هفته ای که مطهری زمان طاغوت، قم می‌آمد، کلاسی پنجشنبه‌ها برای روحانیون داشت. برای روحانیون دانه درشت هم بود. من جزء بچه طلبه‌ها آن زمان بودم. ولی چون ایشان به من لطف داشت و من هم مرید ایشان بودم، نهار او را منزل می‌آوردم. خانواده غذایی درست می‌کرد و من دم ظهر می‌رفتم و ایشان را از سر درس می‌آوردم، ناهاری، استراحت مختصری و بعد هم بلند می‌شد تهران می‌رفت. در ماشین نزد او تا تهران می‌نشستم. جاده قدیم قم و تهران... یک دو ساعتی از ایشان هی سوال می‌کردم، جواب، سوال، جواب، سوال، شاه عبدالعظیم، حضرت عبدالعظیم، شهر ری پیاده می‌شدم، برمی گشتم. آن دوساعتی که من در جاده استفاده کردم، استفاده من بیش از ساعتی است که می‌نشستم و کتاب می‌خواندم. چون سوال آنجایی که من می‌گویم جواب می‌داد. کتاب هرچه خودش خواسته نوشته است. چون ببینید اگر کسی همه بدن شما را بخاراند، یا آن پشت دستی که می‌خارد را بخاراند، دستی که می‌خارد را بخارانی، آن لذت دارد. اما ممکن است دست من می‌خارد، کمر مرا بخاراند. قرآن می‌گوید: «آیَاتٌ لِّلسَّائِلِین» (یوسف/7) من سوالهای تو را جواب می‌دهم. به هر حال این یک نکته است که درس فقط سر کلاس نیست.


ادامه مطلب ...

سخن و سیره پیامبر، دلیل حقانیت اسلام تاریخ پخش: 12/09/94


سخن و سیره پیامبر، دلیل حقانیت اسلام
تاریخ پخش: 12/09/94
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
عزیزان بحث را زمانی پای تلویزیون می‌بینند که بعد از اربعین است و در آستانه‌ی آخر صفر و شهادت امام رضا(علیه‌السلام) و شهادت امام حسن(علیه‌السلام) و رحلت پیامبر(صلی‌ الله علیه و آله) هستیم و ما یک مقداری درباره‌ی پیغمبر(صلی‌ الله علیه و آله) صحبت کنیم. در جلسات قبل گفتیم که انسان نیاز به پیغمبر دارد، به دلیل اینکه عقلش کم است. دلیل اینکه انسان عقلش کم است، این جنایت‌هایی است که انسان‌ها می‌کنند. انسان عاقل این همه جنایت نمی‌کند. و چند چیز هم انسان را نجات نداد. این‌ها را در جلسه‌ی قبل گفته‌ایم. یکی اینکه علم بشر را نجات نداد. ما الان اگر از ما و از هر کدام از شماها، مصاحبه کنند که آقا خلاف باسوادها بیش‌تر است، یا خلاف بی‌سوادها؟‌ شما چه می‌گویید؟ هم باسوادها خلاف می‌کنند، هم بی‌سوادها! اتفاقاً خلاف باسوادها بیش‌تر است. بی‌سوادها آفتابه دزدی می‌کنند، باسوادها یک وقت کشتی نفت را در دریا می‌دزدند. یعنی چون که یک شعر هست که «چون که با چراغ دزد آید، گزیده‌تر برد کالا» یعنی اگر دزد چراغ دستش باشد، چیزهای قیمتی را می‌فهمد و طلا را می‌برد و کوزه نمی‌برد. علم بشر را نجات نداد. یک! تربیت نجات نداد. دو! این دانشکده‌ها خاصیتی ندارند. ما الان ده‌ها هزار دکترای حقوق داریم، سازمان‌های بین الملل، حقوق بین الملل، خاصیتی ندارند. دیدید یک جایی مثل مکه، هزاران آدم کشته می‌شود، سازمان‌های بین المللی و حقوقی هیچ عکس‌العملی نشان نمی‌دهند. اصلاً دنیا همین است که هست. اگر نجاتی باشد، به دست انبیاء است.
حالا پیغمبر را چطور بشناسیم؟ راه‌های شناخت پیغمبر را برای شما بگویم. از سه راه می‌شود پیغمبر را شناخت.
یک: پیغمبران قبلی نام و نشانش را بگویند. بگویند بعد از ما پیغمبری می‌آید که این خصوصیات را داشته باشد. این یک مورد. که این آمده است. در قرآن آمده است که پیغمبر ما نامش مکتوب است، هم «فِی التوراة» هم «فِی الانجیل»
بسم الله الرحمن الرحیم. موضوع: نیاز به پیغمبر(صلی‌ الله علیه و آله و سلّم)، شناخت پیغمبر(صلی‌ الله علیه و آله)، تفاوت معجزه با سایر کارها. جمع‌آوری قرائن. سیره‌ی پیغمبر(صلی‌ الله علیه و آله) ما راجع به هر کدام دو سه دقیقه‌ای صحبت کنیم.
1- علم و عقل، همراه با وحی و نبوت
اما نیاز به پیغمبر را گفتیم. هر کشوری که دانشگاهش بیش‌تر است، آمار جنایتش کمتر نیست. علم، تکنولوژی، هواپیما، مترو، فرودگاه، دانشکده‌ها و... این‌ها هیچ کدام جای پیغمبر را نمی‌گیرند. بله! علم جاهایی خیلی برکت دارد. پیشرفت‌های صنعتی، علمی، همه‌ی اینها در جای خودش کاربرد دارد. اما جای پیغمبر را نمی‌گیرد. مثل اینکه می‌گویند هیچ زنی کار مادر را نمی‌کند. همین غذایی که شما در رستوران و خانه می‌خورید. در رستوان غذا هست، خانه هم غذا هست، ولی غذای مادر با غذای رستوران فرق می‌کند. مادر تو را دوست دارد که می‌پزد، رستوران می‌خواهد جیبت را خالی کند. محبتی که در پخت مادر است، آن محبت در پخت چلوکبابی بیرون نیست. راجع به این صحبت کردیم. دیگر ادامه ندهیم.
درسهایی از قرآن با موضوع کربلا، جلوه‌ی کمالات اهل بیت علیهم السلام 5/9/94

ادامه مطلب ...

درسهایی از قرآن با موضوع جایگاه رسول خدا در قرآن کریم 19/9/94



جایگاه رسول خدا در قرآن کریم
تاریخ پخش: 19/9/94
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
عزیزانی که پای تلویزیون بحث را می‌بینند، زمان پخش روز رحلت پیغمبر اسلام است. من به عنوان معلم قرآن یک نگاهی به قرآن کرده‌ام، ببینم قرآن راجع به پیغمبر(صلی الله علیه و آله) چه می‌گوید؟ بیست سی آیه یادداشت کرده‌ام، اگر بتوانم همه‌ی این‌ها را در بیست و پنج شش دقیقه بگویم، سی نکته است که خدا راجع به پیغمبر(صلی الله علیه و آله) چه می‌گوید؟ قبل از این یک جمله هم بگویم.
انسان به پیغمبر نیاز دارد. عقل بشر کافی نیست. دلیل اینکه عقل بشر کافی نیست را بارها گفته‌ام. این است که ما پشیمان می‌شویم. همینکه ما پشیمان می‌شویم یعنی اینکه عقلم کار نمی‌کرد. چون اگر انسان عقلش کامل باشد، هیچ وقت پشیمان نمی‌شود. همینکه انسان ده‌ها و صدها و هزاران بار پشیمان می‌شود، یعنی چه؟ یعنی عقلم کامل نبود. پشیمانی دلیل بر این است که عقل انسان کامل نیست. عقل که کامل نیست انسان نیاز به وحی دارد. که پیغمبران به او بگویند که چه کار کن. این یک دلیل خیلی روانِ روانِ روان است.
ما اگر بتوانیم همه چیزمان را روان بگوییم، زود می‌فهمند و دیر هم یادشان می‌رود. مثلاً برای حجاب، من یک دلیل روانی دارم. از خدا هم نمی‌گویم که خدا گفته حجاب داشته باشید، پیغمبر، مراجع تقلید، نه! یک دلیل وجدانی برای حجاب داریم. به خانم‌ها می‌گویم: خانم‌ها! دوست دارید شوهر شما نود و هشت درصد شما را دوست داشته باشد، یک درصد هم یک خانم دیگر را دوست داشته باشد؟ چه کسی حاضر است؟ هیچ خانمی حاضر نیست. که بگوید شوهر من، نود و هشت درصد من را دوست دارد و دو درصد هم یک نفر دیگر را. هیچ زنی روی کره‌ی زمین اجازه نمی‌دهد شوهرش، یک خانمی دیگری را دوست داشته باشد. می‌گوییم اگر اینطور است چرا خودت را آرایش می‌کنی و می‌روی در خیابان خودت را به مردم نشان می‌دهی؟ شما که خودت را آرایش می‌کنی و خودت را نشان می‌دهی، یعنی مردها یک خورده هم من را ببینید. یک طوری آرایش می‌کند که یعنی من را ببینید، یعنی چه؟ یعنی شما خودت می‌خواهی خودت در خیابان دزد علاقه‌ها باشی! چطور راضی نیستی شوهری، چطور راضی نیستی زنی، علاقه‌ی شوهر شما را بدزدد. همینطور که شما راضی نیستی زنی علاقه‌ی شوهر شما را بدزدد، شما هم با آرایش علاقه‌ی شوهر مردم را ندزد. این دلیل است. حالا گیریم اگر اسلام هم بگوید، هر زنی هر طور می‌خواهد بگردد. فرض کنید اسلام راجع به حجاب چیزی نداشته باشد. همینطور که من دوست ندارم... دلیل خانم‌های باحجاب همین است. همینطور که من دوست ندارم، مردی علاقه به کس دیگری داشته باشد. من هم علاقه‌ی مردم را به خودم جلب نمی‌کنم. این دلیل است. نه از قرآن و حدیث! دلیل وجدانی است. البته در قرآن هم آیه داریم و حدیث هم زیاد داریم. من می‌خواهم بگویم اگر کسی یهودی هم باشد، مسیحی هم باشد، کاری به قرآن هم نداشته باشد، حجاب برای حفظ خانواده چیز خوبی است. ما استدلال‌هایمان طبیعی باشد.
و اما درباره‌ی رحلت پیغمبر(صلی الله علیه و آله) چه می‌خواهم بگویم؟
1- صلوات خدا و فرشتگان و مؤمنان بر رسول خدا
یک آیه است که همه‌ی ایرانی‌ها حفظ هستند. تا من می‌نویسم، شما هم بخوانید. ثواب تلاوت این یک آیه را هم هدیه‌ی روح مقدس پیغمبر(صلی الله علیه و آله) کنیم. پیغمبر در قرآن.
یک: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً» (احزاب/56) این آیه را ساده نگیرید. در این آیه اصول مدیریت است. اگر دانشجوی رشته‌ی مدیریت، اصلاً هر کسی که مدیر است، دانشجو هم نباشد. مدیر کارخانه، مدرسه، درمانگاه و هر کس هر کجا مدیر است، این آیه درس مدیریت است. این آیه می‌گوید اگر مدیر هستید و خواستید دستوری صادر کنید، و مردم خواستند دستور شما را عمل کنند، توجه به چند چیز داشته باشید. بنده مثلاً رئیس نهضت سوادآموزی هستم، حالا بودم، الان که دیگر رئیس کس دیگری است. هر رئیسی... خانم در خانه مدیر خانه است. مرد در بازار مدیر است، رئیس هیأت است. هر مدیری خواست دستور بدهد، چند تا اصل را مراعات کند.
درسهایی از قرآن با موضوع جایگاه رسول خدا در قرآن کریم 19/9/94

ادامه مطلب ...

فروش ویژه داکت بزرگنمایی تصویر موبایل