متن درسهای از قرآن

درسهای از قرآن,: منبع gharaati.ir

متن درسهای از قرآن

درسهای از قرآن,: منبع gharaati.ir

تشبیه همسر به لباس در قرآن 20/03/95

 

 تشبیه همسر به لباس در قرآن
تاریخ پخش: 20/03/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
ماه رمضان سر سفره‌ی قرآن هستیم، دو جلسه‌ای هم راجع به قرآن صحبت کردیم،‌ حالا یک مقداری، یک ذره‌ای از بعضی آیات بچشیم. در قرآن راجع به مسایل خانواده خیلی آیه داریم، انتخاب همسر، مهریه، حق زن، حق شوهر، حق بچه، مسأله شیر دادن به بچه، مسأله نامگذاری، محبت به بچه، تعلیم و تربیت بچه، شغل بچه،‌ازدواج بچه،‌ حق زن بر مرد، حق مرد بر زن، خیلی آیه داریم. من یک جمله و یک آیه‌ی یک کلمه‌ای را امشب تفسیر کنم. قرآن می‌فرماید زن و شوهر برای همدیگر مثل لباس هستند. «هُنَّ لِباسٌ...» قاری: «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ» (بقره/187) دو کلمه است، خانم‌ها برای مردها لباس هستند، مردها برای خانم‌ها لباس هستند. تا اینجایی که بنده امروز جمع‌آوری کرده‌ام، «هُنَّ لِباسٌ لَکم» بیست و هفت نکته در این عبارت  هست. گیر من آمده است، من هم بگویم که نه فقیه هستم،‌ نه فیلسوف هستم،‌ نه عارف هستم، هیچی! یک کمی روی این آیه کار کنیم، ‌چقدر چیز گیرمان می‌آید. چه کسی می‌تواند یک کلمه بگوید، بیست و هفت رقم نکته گیر یک آدم عادی بیاید، اگر ملاها فکر کنند، چیزهای بیش‌تری گیرشان می‌آید. حالا آیه‌ی یک کلمه‌ای را که شما می‌توانید حفظ کنید. «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ» امشب کار شما آسان است، فقط مرتب باید این ‌آیه را بخوانید، هر وقت نگاهت کردم، همین آیه را بخوان. شما اینقدر بخوانید که حفظ شوید. کسی هست که در همین یک دقیقه حفظ شده باشد؟ نصفش را من می‌گویم نصفش را شما بگویید. «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ» زن‌ها برای شما لباس هستند،‌ شما برای زن‌ها لباس هستید. حالا بیست و هفت نکته‌اش را بگویم. بخوانید:
1-تناسب همسران در ازدواج
قاری:‌ «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ» زن و شوهر لباس هستند یعنی چه؟ لباس باید در طرح و رنگ و جنس مناسب انسان باشد. یعنی اگر یک آیت الله کروات ببندد، همه به او می‌خندند. همسر باید کفو انسان باشد. متناسب با فکر و فرهنگ و شخصت انسان باشد. نه یعنی تحصیلاتشان. اخلاقشان به هم بخورد. ممکن است هر دو دکتر و فوق لیسانس باشند، ولی کفو هم نباشند. هر دو فارس باشند، عرب باشند، عجم باشند، ترک باشند، لر باشند، ترک باشند، کفو نه این معنا که همشهری و همزبانی و هم... اخلاق باید به هم بخورد.
قاری:‌ «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ» لباس وسیله‌ی زینت است. همسر خوب هم زینت برای انسان است. زینت هر چیزی یک چیزی است. زینت مسجد پیشنماز خوب است. زینت اذان صوت خوب است. همینطور که لباس زینت است، همسر خوب برای همسر زینت است. یعنی همسر افتخار می‌کند که همسر من این است.
2- پوشش عیوب دیگر در طول ازدواج
قاری:‌ «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ» لباس به آدم آرامش می‌دهد، همسر هم به انسان آرامش می‌دهد. قرآن یک آیه دارد که می‌فرماید: ازدواج کنید، «لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً» (روم/21) «لِتَسْکُنُوا» از سکینه، سکینه یعنی آرامش، لباس به انسان آرامش می‌دهد. همسر هم همینطور است، مردهایی که همسرشان می‌میرد، واقعاً یتیم می‌شوند. زن‌هایی که همسرشان می‌میرد، واقعاً یتیم می‌شوند. آرامش است. لباس عیب آدم را می‌پوشاند.
قاری:‌ «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ» زن شوهر لباس هستند. وقتی لباس عیب انسان را می‌پوشاند، زن و شوهر هم باید عیب همدیگر را بپوشانند. یک عیبی مرد دارد، نرو اینطرف و آنطرف نقل کن، یک عیبی خانم دارد، عیب خانمت را این طرف و آن طرف نگو، دیگر چه؟
قاری:‌ «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ» لباس انسان را از سرما و گرما حفظ می‌کند، همسر هم کانون خانواده را حفظ می‌کند. در خانه‌هایی که مادر هست، عروس‌ها، ‌دامادها، نوه‌ها جمع می‌شوند. مادر که از دنیا می‌رود، دیگر خواهر و برادرها همدیگر را ماه به ماه و سال به سال نمی‌بینند. یعنی همسر زندگی را گرم می‌کند، همینطور که لباس انسان را گرم می‌کند، همسر زندگی را گرم می‌کند. خانه‌هایی که همسر در آن نیست، سرد هستند. یک مردی که همسر دارد، بانشاط به خانه می‌رود، یک جوانی که عزب است، در خیابان‌ها ول می‌گردد. امروز اینجا بستنی می‌خورد، فردا آنجا ساندویچ می‌خورد، با آن رفیق می‌شود. با آن می‌گردد. همینطور ول ول است. همسر آرام بخش است. می‌پوشاند، عیب را می‌پوشاند. خانه را گرم می‌کند.  ادامه مطلب ...

گشایش‌های الهی، در زندگی اهل ایمان

 

موضوع: گشایش‌های الهی، در زندگی اهل ایمان
تاریخ پخش: 06/03/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در این نیم ساعت بحثمان این است که اسلام بن بست ندارد. یعنی اگر بفهمیم که درها بسته نیست، دنیا به آخر نرسیده است، شد، شد، نشد، نشد! خیلی فکر نکنیم که حالا اگر این گروه مذاکره کننده، در مذاکراتشان چند بار به آن گروه پنج به اضافه یک گفتند که حالا خیلی هم گردن‌کلفتی نکنید، دنیا بن بست ندارد. افرادی که مثلاً فکر می‌کنند باید طلاق بگیرند. فکر می‌کنند باید خودکشی کنند. فکر می‌کنند باید به سیگار و شراب پناه ببرند. فکر می‌کنند که یک حادثه‌ای رخ داده است، در ذوقشان خورده است، پولشان رفته است، جانشان رفته است، حتی آبرویشان رفته است. این‌ها فکر می‌کنند که دیگر به آخر خط رسیده‌اند. موضوع بحث من این است که دنیا، یعنی اسلام بن‌بست ندارد. این عنوان بحث ما است.
1- پذیرش توبه از گناهان کوچک و بزرگ
بسم الله الرحمن الرحیم. اسلام بن‌بست ندارد. راه باز است. برای همه راه باز است. نمونه‌هایی را از قرآن برای شما بگویم.
برای هر گناهی توبه است. حتی کسانی که خدا را رها کردند و به سراغ گوساله رفتند. خیلی بد است. دیگر از این بدتر نمی‌شود. حضرت موسی بنا بود سی روز برود کوه طور برای مناجات. تورات بیاورد. سی روز که تمام شد، ده روز هم تمدید کردند. گفتند:‌ سی روز چهل روز بشود. در این ده روز یک هنرمند مجسمه ساز به نام سامری بود. طلاها را گرفت و از این طلاها یک گوساله درست کرد. طوری هم درست کرد که اگر باد به او می‌خورد، مثل این سوتک‌ها و سوت‌هایی هست که در زمین ورزش، فشار هوا به آن می‌آید و سوت می‌زند، این وقتی هوا با فشار وارد گوساله می‌شد، این ور ور می‌کرد. «عِجْلًا جَسَدًا لَّهُ خُوَارٌ» (طه/88) گفت: «هَـٰذَا إِلَـٰهُکُمْ» اصلاً خدایی که می‌خواهید، همین گوساله است. «وَإِلَـٰهُ مُوسَىٰ» خدای موسی هم همین گوساله است. عده‌ای هم رفتند و گوساله پرست شدند که قرآن می‌گوید: «ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ» (بقره/51) یعنی خدا را... در عین اینکه خدا را رها کردند و رفتند سراغ مجسمه گوساله، قرآن می‌گوید: «ثُمَّ عَفَوْنَا عَنکُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِکَ» (بقره/52) با اینکه گوساله پرست شدید، باز هم من شما را می‌بخشم. یعنی چه؟ یعنی بن بست نیست. «إِنَّ اللَّـهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا» (زمر/53)
حتی گاهی وقت‌ها بدی‌ها تبدیل به خوبی‌ها می‌شود. حتی در قرآن یک آیه داریم که می‌فرماید: «یُبَدِّلُ اللَّـهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ» (فرقان/70) من این را وقتی می‌خواهم مثال بزنم، می‌گویم مثال باغچه! در باغچه آب کثیف فرو می‌رود و گل بیرون می‌آید. همان خدایی که سیئات را تبدیل به حسنات می‌کند. آب کثیف پایین می‌رود، در خانه‌های خودمان، در این چاه زباله می‌رود، چند متری‌اش آب زلال بیرون می‌آید. نه فقط خدا «یُبَدِّلُ اللَّـهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ» زمین «یُبَدِّلُ اللَّـهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ» است. بن بست نیست. فکر نکنیم که نه! من دیگر آب از سرم رد شده است. من دیگر آبرویم رفته است. من دیگر در درس خواندن موفق نمی‌شوم. من دیگر از وقتم گذشته است. همین طور تا به یک کسی می‌گویی... ما چندهزار نفر داشته باشیم در ایران که از کلاس سوادآموزی به دیپلم رسیدند، دیپلم که چیزی نیست، به لیسانس رسیدند، بالاتر از لیسانس، فوق لیسانس شدند، پزشک شدند. جزء مدرسین حوزه‌ی علمیه‌ی قم شدند، آیت الله شدند. کسی نباید بگوید که از من گذشته است. این کلمه‌ی از من گذشته است را کنار بگذاریم. بن بست نیست.  ادامه مطلب ...