متن درسهای از قرآن

درسهای از قرآن,: منبع gharaati.ir

متن درسهای از قرآن

درسهای از قرآن,: منبع gharaati.ir

جایگاه وجدان در آیات و روایات 17/10/94


جایگاه وجدان در آیات و روایات
تاریخ پخش: 17/10/94
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
درباره‌ی وجدان یک مقداری صحبت کردیم. در این جلسه هم ادامه‌اش را صحبت کنیم. وجدان هم در دنیا هست و هم در آخرت. در قیامت افرادی به شیطان می‌گویند: تو ما را بدبخت کردی. «وَلُومُوا أَنفُسَکُم» (ابراهیم/22) خودتان را ملامت کنید. «فَلَا تَلُومُونِی» من را ملامت نکنید. «وَلُومُوا أَنفُسَکُم» یعنی چه؟ یعنی تو خودت هم می‌دانی چه کرده‌ای! روایاتی داریم که مثلاً در مواردی خودت خودت را توبیخ کن. یعنی چه؟ یعنی تو وجدان داری، خودت هم می‌فهمی. اگر دو نفر حرف می‌زنند، شما هم گوش ایستاده‌ای. گفتند: آقا ما خصوصی حرف می‌زنیم. شما چرا کنار ما آمده‌ای؟ فاصله بگیر. اگر تو را خیط کردند، «فلا یلومنّ إلّا نفسه» خودت را ملامت کن. دو نفر حرف می‌زنند، چرا گوش می‌ایستی؟ بی‌دعوت یک جایی رفتی، راهت ندادند، خودت را ملامت کن. مواردی را می‌گوید که خودت می‌دانی که کارت خلاف است، «لا یلومنّ إلّا نفسه» یعنی خودت هم می‌دانی. یعنی وجدان! بعضی مردهای بد، وقتی با خانمشان خوب هستند، خوب هستند. ولی وقتی بینشان شکرآب می‌شود، می‌خواهد یک کاری کند که مهر را پس بگیرد. قرآن می‌گوید: ‌تو وجدان نداری؟ تو با خانمت همخوابی نکردی؟ «وَقَدْ أَفْضَىٰ بَعْضُکُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ» (نساء/21) «أَفْضَىٰ بَعْضُکُمْ» را ترجمه‌اش را در تلویزیون نمی‌توانم بگویم. در یک کلمه شما با هم بودید، همخوابی کردید. تو رویت می‌شود که مهر را پس بگیری؟ خیلی نامرد هستی. که رفیق که بودید، همخوابی داشتید، حالا با هم بد شدید، می‌خواهی مهر را پس بگیری. این «وَقَدْ أَفْضَى» یعنی خیلی نامرد هستی. تو عاطفه و وجدان نداری؟
1- سؤال قرآن از وجدان بت‌پرستان
قرآن به بت‌پرست‌ها می‌گوید: «مَن یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ» (یونس/31) واقعاً چه کسی رزق می‌دهد؟ «أَمَّن یَمْلِکُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ» (یونس/31) «وَمَن یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ»، «وَمَن یُدَبِّرُ الْأَمْرَ»، «فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ» (تکویر/26)، «فَأَنَّىٰ تُؤْفَکُونَ» (انعام/95) «کَیْفَ تَحْکُمُونَ» (یونس/35) خیلی آیه در قرآن داریم که می‌گوید: وجدان خودت را قاضی کن. در قیامت هم می‌گویند: «اقْرَأْ کِتَابَکَ» (اسراء/14) لوحی باز می‌شود و می‌گویند کارهایت را بخوان. «اقْرَأْ کِتَابَکَ» عربی‌هایی را که می‌خوانم قرآن است. نامه‌ات را بخوان. «کَفَىٰ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا» خودت بگو با تو چه کار کنیم. هر طور خودت گفتی انجام می‌دهیم. تو وجدان داری؟ صبح تا شام با این زبانی که خدا به تو داده است، این همه حرف زدی، دو دقیقه با خدا نمی‌خواهی حرف بزنی و دو رکعت نماز بخوانی؟‌ وجدانت آرام است؟ این زبان را خدا به تو داده است، در تو قدرت‌نمایی این است با یک تکه گوشت حرف می‌زنی، با پی می‌بینی، با استخوان می‌شنوی. ولی این چشم و گوشت برای دو دقیقه نماز صبح... مگر نماز صبح چند دقیقه طول می‌کشد؟ نماز مغرب یا ظهر چند دقیقه طول می‌کشد؟ وجدان نداری؟ یک روایت‌هایی داریم که روز قیامت خدا می‌گوید: «ما انصفت» تو انصاف نداشتی!
ببینید یک باغی را من به شما می‌دهم و می‌گویم این باغ انگور برای شما! بعد می‌گویم: وقت انگور که می‌شود، دو جعبه‌اش را به این همسایه بده، یا دو جعبه‌اش را به من پس بده. اگر کسی باغ انگوری را گرفت و یک جعبه‌اش را به صاحب باغ یا همسایه نداد، تمام آجرها و خشت‌ها و شاخه‌های درخت، برگ‌های درخت و سلول‌های درخت می‌گویند: خیلی تو نامرد هستی! یک باغ به تو داد، آن وقت یک جعبه‌اش را ندادی؟ بابا من صد میلیون به تو داده‌ام، هشتاد میلیونش برای خودت، بیست میلیونش را خمس بده. نه! نمی‌خواهم بدهم. این گندمی که تو داری، بخشی از آن برای کشاورزی و آبیاری و بذر و زحمت شماست، خورشید سهم ندارد؟ باد سهم ندارد؟ زمین دیمی سهم ندارد؟ نمی‌خواهی از هر بیست کیلو گندم یک کیلویش را به فقرا بدهی؟ هر ده کیلو یک کیلویش را به فقرا بدهی؟ سهم ندارد؟ تمام این‌ها کم‌وجدانی است. قرآن به پسرها می‌گوید: چرا قدر مادرت را نمی‌دانی؟ «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَىٰ وَهْنٍ» (لقمان/14) تو وجدان نداری؟‌ مادرت تو را سر دل کشید. پیر شدند باید آن‌ها را سالمندان بگذارید؟  
2- توجه به والدین در دوران سالمندی
یک چیزی را ما یک وقتی گفتیم، اجازه بدهید تکرار کنیم. یکی از کارهایی که باید جمهوری اسلامی، شهرداری‌ها، مهندسین، انبوه‌سازان، بکنند این است که کنار هر برجی، یک چند تا واحد سوئیت کوچک، طبقه‌ی همکف بسازند، مثل اینکه الان می‌گویند: ساختمان‌ها باید پارکینگ داشته باشد. وگرنه شما به آن پایان کار نمی‌دهید. می‌گویید: باید پارکینگ داشته باشد. هر واحدی باید انباری داشته باشد. هر ده تا برجی هم یکی دو سوئیت داشته باشد. این افرادی که اینجا ساکن هستند، یک پدر پیری دارند، مادر پیری دارند، اصلاً نمی‌توانند در آپارتمان زندگی کنند، اخلاقشان با خانم نمی‌سازد. گاهی هم حق با خانم است. خانم می‌گوید:‌ مادر تو پیر شده است، مریض شده است، من نمی‌توانم زفتش کنم. مسؤولیت مادر تو که با من نیست. خوب اینجا خانم‌ها همه‌شان که ایثار ندارند. یک عده می‌برند. از آن طرف هم چون خانم راضی نیست، این را کهریزک بفرستید، چند کیلومتری بفرستید، این هم نامردی است. بابا این سوئیت را من اجاره می‌کنم، که صبح به صبح سراغ مادرم بیایم. غذا که پختم یک بشقاب به مادرم می‌دهم. با بچه‌هایم زندگی می‌کنم، ولی مادرم... قرآن می‌گوید: ساختمان مادرت باید بغل خودت باشد. «إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ» (اسراء/23) «عِندَکَ الْکِبَرَ» کبر یعنی کبیر!  یعنی باید پدر و مادرت نزد تو پیر شوند. نه «عند کهریزک کبر» قرآن می‌گوید: پدر و مادر انسان باید پهلوی خود بچه باشد. حالا اگر در اتاق به هر دلیلی که تنگ است، آسانسور ندارد، با خانم نمی‌سازد، به هر دلیلی! یا مادر خانم است، مرد آمادگی ندارد که مادرخانمش را هم نگه دارد. خیلی خوب این را کهریزک نفرستید. این تفکر کهریزکی، تفکر اسلامی نیست. اسلام می‌گوید: هر ساختمانی، در هر محله‌ای، شهردار هر محله‌ای، پنجاه اتاق بسازد. پنجاه تا ده متر، پنجاه تا پانزده متر! در هر منطقه‌ای پنجاه اتاق بسازد، این برای افرادی که در این منطقه زندگی می‌کنند و پدر و مادرشان پیر شده‌اند. من اگر پدر پیرم و مادر پیرم نزدیک من باشد، هر روز به آن‌ها سر می‌زنم، آن بلند می‌شود و کشان کشان می‌آید و احوال من را می‌پرسد، بعداً هم این‌ها به درد می‌خورند. خانم می‌خواهد خرید کند، بچه‌اش را پیش مادربزرگ می‌گذارد و می‌رود و خرید می‌کند. یک حامی است. اصلاً در حقت دعا می‌کند. این یک عمری شما را بزرگ کرده است. حالا وجدان شما این است که کهریزک باشد؟
3- ظرفیت راهپیمایی اربعین در وحدت امت اسلامی
چرا ما از غرب تقلید می‌کنیم؟ بازی‌ها و ورزش‌های ما هم غربی است. چه اشکالی دارد که ورزش‌های اسلامی داشته باشیم؟ همین اربعین را ما می‌توانیم یک برنامه‌ریزی کلان روی آن داشته باشیم. البته این کار دولت‌هاست و به من ربطی ندارد. ولی یک... حالا بعد معنوی و... هزار تا بعد دارد. بعد سیاسی، بعد معنوی، بعد اخروی و قیامتی، اصلاً یک بعد این است که چند روز ما می‌رویم و ورزش می‌کنیم. و خاصیت این ورزش این است که همه قربان هم می‌روند و همه به هم کمک می‌کنند. ما می‌رویم در زمین ورزش بازی می‌کنیم، بعد می‌آییم شیشه‌ها را می‌شکنیم، به هم فحش می‌دهیم، آخر این ورزش‌های غربی آثار هم دارد. هر روزی الان این اخباری که آدم می‌شنود، که در این ورزشکارها خاطرات تلخی است. آدم نمی‌خواهد بشنود، این‌ها بچه مسلمان هستند، نباید به اینجا کشیده شود. ولی عرض کردم، خودمان را باخته‌ایم. که حتی وقتی می‌خواهیم بخندیم، باید ببینیم، غربی‌ها چطور می‌خندند. شیرینی‌مان، باید شیرینی دانمارکی باشد. حالا حضرت عباسی شیرینی دانمارکی خیلی از شیرینی یزد بهتر است؟ یک خورده خودباختگی و بی‌هویتی... در ساختمان‌ها هم همینطور است.
خدا توفیقی به ما داد... روز به روز یک نامه‌هایی برای ما می‌آید، از مهندسین و اساتید سطح بالای دانشگاه‌ها که بعضی‌هایشان استاد تمام هستند. که عجب! ما این‌ها را نشنیده بودیم. ده‌ها آیه و حدیث ما برای ساختمان پیدا کردیم. و این هم به خاطر یک متلک بود.
4- دستورات اسلام برای مسکن و  شهرسازی
یک کسی که یک مدتی هم استاندار بود، در همین زمان‌ها، یک متلکی به من گفت. گفت: شما آخوندها برای ساخت و ساز، فقط برای مستراح قانون دارید. که مستراح رو به قبله نباشد و پشت به قبله نباشد. من وجدانم قبول نمی‌کند که اسلام برای مستراح قانون داشته باشد، برای اتاق پذیرایی قانون نداشته باشد، برای آشپزخانه قانون نداشته باشد، برای سقف، برای فاصله‌ی سقف تا حیاط، برای رنگ ساختمان، جهت ساختمان، مصالح ساختمان، نقشه ساختمان، نورگیر، هواگیر، حیاط، باغچه، درخت، رستوران، مدرسه، کوچه، خیابان، رودخانه، برای این‌ها چیزی نداشته باشد. یعنی می‌شود گفت که اسلام راجع به این‌ها چیزی ندارد؟ یا ما بلد نیستیم؟ آیا وقت این شده است که مهندسین ایران یک تصمیم بگیرند که لااقل سه ساعت آیات و احادیث، آیات و روایاتی را که راجع به ساخت و ساز است بخوانند؟ هیچ می‌دانید که راجع به گچ‌کاری حدیث داریم؟ رنگ ساختمان حدیث داریم؟ اصلاً اسلام راجع به رنگ چه گفته است؟ قرآن که می‌گوید: «لَّوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِینَ» (بقره/69) رنگ دل را شاد می‌کند، این نمی‌خواهد بگوید که رنگ در روح اثر دارد؟ یعنی روانشناسی رنگ‌ها؟ وقت این نشده است که یک زمانی دانشکده تغذیه ما آیات و روایات تغذیه را بررسی کند؟ چندهزار حدیث برای خوردن داریم؟ شما هیچ می‌دانید درباره‌ی باقالا حدیث داریم؟ اسفناج، کرفس، پیازچه، تره، سبزی، نعناء، ریحون، گوشت، گوشت سفید، گوشت قرمز، مقدار پختن، عدس، نخود، ماش، لپه، برنج، کاهو، انار، میوه، درباره‌ی تک تک اینها حدیث داریم. شاید حدود سه هزار حدیث راجع به خوردن و آشامیدن داریم. دکترهای ما بلد هستند؟ مهندس‌های ما بلد هستند؟ چهار کتاب از غرب را ترجمه کرده‌اند، یک سری چیزهای آن خوب است، یک سری چیزهای آن هم با فرهنگ آن‌ها می‌خورد. اصلاً یک سری چیزهای آن با فرهنگ ما نمی‌خورد. خیلی از درس‌هایی که در دانشگاه‌های ما می‌خوانند، مثل فروختن پوستین در بندرعباس است. شما یک شعبه بزن در بندرعباس، پوستین بفروش. بندرعباس هوایش داغ است. پوستین مصرف ندارد. یک کسی گوشش درد می‌کرد، گفتند: برو بکش! گفت: چرا؟ گفت: چون من دندانم درد می‌کرد، رفتم کشیدم. خوب آخر دندان چه کار به گوش دارد؟ ما یک مسأله‌ای که آنجا جواب داده است، فکر می‌کنیم چون آنجا جواب داده است، اینجا هم جواب می‌دهد. برای حفاظت ساختمان، برای سقف ساختمان، برای پشت بام اسلام چه گفته است؟ یعنی نباید شهرداری‌های ما بعد از سی و پنج سال این‌ها را بدانند؟
5- کارهای فرهنگی ماندگار و فراگیر
کار فرهنگی هم که می‌گوییم بکنیم، چه کار کنیم؟ کار فرهنگی چیست؟ معنای کار فرهنگی هم خودش دوره دارد. کار فرهنگی یعنی چه؟ بودجه فرهنگی شهرداری هم کم نیست. ولی واقعیت این است که باید یک عده بدانند که اولویت چیست. کار فرهنگی ارزان، یک! کار فرهنگی ماندگار، دو! شاه عباس کاروانسرا ساخت، بعد از چهارصد سال هنوز هست، ما بنر می‌زنیم، فردا پاره می‌کنند. آخر کار فرهنگی ما یک روزه است و کار فرهنگی شاه عباس چهارصد ساله است. ما پهلوی شاه عباس چه خاکی بر سرمان کنیم؟ حالا پهلوی امام صادق(علیه‌السلام) و شهدا که آبرویمان رفت. پهلوی شاه عباس چه خاکی بر سرمان کنیم؟ که بگوید: من کاروانسرا ساختم چهارصد سال بود. آن وقت شما زوارهای کربلا را ببینید. اگر جمهوری اسلامی و حکومت عراق وضع کربلا را تا سال دیگر درست نکنند، روز قیامت پهلوی شاه عباس حکومت جواب ندارد بدهد. یعنی شاه عباس می‌گوید: من شاه طاغوتی بودم، شما حزب‌اللهی بودید. من برای زوارهای کربلا کاروانسرا ساختم، شما یک دستشویی در راه نساختید. یکی از زوارها می‌گفت: چهارساعت و نیم من در کرمانشاه معطل شدم، و دستشویی پیدا کردم برای تجدید وضو! یعنی زوار کربلا باید چهارساعت و نیم در کرمانشاه تاب بخورد؟ در خود تهران گاهی وقت‌ها کیلومتر تا کیلومتر... حالا الحمدلله یک صدتا مسجد راه افتاده است، خدا پدرشان را بیامرزد. ولی صدتا کم است. یک: چرا حالا؟ دو: حالا چرا بعد از سی و پنج سال؟ می‌گفت: پسر دارم نابغه! گفت: چرا؟ گفت: بیست سالش شده است، تازه به بابایش می‌گوید: مامان! یعنی حالا بعد از سی و پنج سال... آقا ما عقب هستیم. شما خودتان را روشنفکر و فعال ندانید. ما نسبت به کارهای شاه عباس عقب هستیم. یک ساخت و سازهایی باید بشود. کار فرهنگی ارزان چیست؟ دو: ماندگار چیست؟ سه: میلیونی چیست؟ بله ممکن است پیوند کلیه یک ثوابی داشته باشد، اما پیوند کلیه که میلیونی نیست. حالا دو نفر پیوند کلیه دارند. اگر کسی می‌خواهد کار فرهنگی کند... الان حرف من را همه گوش می‌دهند. وزارت ارشاد هم بودجه‌ی فرهنگی دارد. اگر یک وقتی آدم به گناه نمی‌افتاد، می‌گفت که چه پولی کجا خرج می‌شود. شما هیچ می‌دانید که اذان بودجه ندارد؟ ولی تواشیح بودجه دارد. اذان در قرآن هست. می‌فرماید: «إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَاةِ» (جمعه/9) «وَإِذَا نَادَیْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ» (مائده/58)‌ «نَادَیْتُمْ» و «نُودِیَ» یعنی اذان! در روایات هم این همه حدیث داریم. یعنی اذانی که ریشه‌اش در قرآن و حدیث است، شما یک بار دیده‌اید که مؤذنین ایران یک جا جمع شوند؟ به مؤذنین یک کت و شلواری داده شود. مؤذنین را با قطار یک جایی مثلاً مشهدی ببرند؟ گروه تواشیح را می‌برند. نمی‌گویم گروه تواشیح... من شما هم که آمدبد فکر کردم گروه تواشیح هستید. چون همه کت و شلوار یک رنگ پوشیده‌اید. آخر سه نفر لباسشان یک رنگ است. یکی اسیرها و زندانی‌ها لباس یک رنگ می‌پوشند. یکی هم گروه تواشیج هستند. یکی هم شما هستید که... [صدا خراب است] پرسیدم این‌ها چه کسانی هستند؟‌ گفتند: بله این‌ها جمعی‌شان از این هستند، جمعی‌شان از آن هستند. به هر حال.
من یک مسأله بگویم. بالاخره ممکن است من هم فردا سکته کنم و بگویند:‌چرا این را نگفتی؟ آقایانی که بودجه‌ی فرهنگی دارند، برای شب اول قبر و قیامتشان یک اسلام شناس انقلابی به عنوان مشاور داشته باشند. بگویند: آقا ما می‌خواهیم این مقدار خرج کنیم، یا بهشت می‌روید... به شهرداری‌ها می‌گویم. شهرداری‌های کل کشور! از دو راه خارج نیست. یا بهشت می‌روید. یا جهنم می‌روید. راه سومی که وجود ندارد. اگر بهشت می‌روید، کارهایتان درست است، خوب یک اسلام شناس و یک عالمی را هم با خودتان ببرید. حالا یک بیست نفر که می‌روید... حالا من که اسلام شناس نیستم. شما فرض کنید که اسلام شناس هستم. من را هم با خودتان ببرید. اگر می‌روید بهشت من را هم با خودتان ببرید. اگر جهنم می‌روید، روز قیامت می‌گویید: خدایا، ما این پول را تصویب کردیم که خرج کنیم. اما ما فکر کردیم که اولویت دارد، این آقا چرا چنین کرد؟‌ این آقا چرا امضاء‌ کرد؟
6- نماز و ازدواج، داروی غفلت و شهوت
تا مادامی که مسأله‌ی ازدواج و نماز حل نشود، کار فرهنگی ثمری نخواهد داشت. نسل نو ما آسیب‌شان از دو سوراخ است. غفلت و شهوت! دوای غفلت نماز است، دوای شهوت همسر است. جوان ما اگر اهل نماز باشد و همسر داشته باشد، از نود درصد کارها بیمه است. آن ده درصدش یک مقداری تقوا می‌خواهد. لازم نیست که بگوییم ماهواره چیست! هر چه می‌خواهد در ماهواره‌ها و سایت‌ها و سی‌دی‌ها ببیند، خوب خودش، عروس نشسته ببیند، چرا برود و عکسش را ببیند؟ خوب خودش اینجا هست. آن کسی که می‌خواهد با ماهواره عکسش را ببیند، خوب خودش را ببیند. ازدواج کند. داماد چرا... باید ازدواج را آسان کرد. کار فرهنگی یعنی نماز! کار فرهنگی یعنی دین! کار فرهنگی یعنی مهندسین کشور با آیات و روایات ساخت و ساز آشنا باشند. دکترهای کشور با آیات و روایات خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها آشنا باشند. کار فرهنگی یعنی کار ماندگار! کار ارزان!‌ کار میلیونی! کار چندمنظوره! همین سالنی که شما ساخته‌اید. اسمش سالن آمفی‌تئاتر است. حالا اگر این سالن صاف بود چطور می‌شد؟ فایده‌اش این بود که همینجا هم می‌توانستیم نماز بخوانیم. یک خورده کجش می‌کنند و می‌گویند:‌ آمفی‌تئاتر! خوب اگر اینطور بود، آمفی‌تئاتر نیست؟‌ خاصیت آمفی‌تئاتر این است که فقط باید در آن جلسه گرفت. بعد از جلسه درش را می‌بندند، و بعد معلوم نیست که تا چند ماه دیگر جلسه‌ای باشد یا نباشد. اما اگر صاف باشد، میز پینگ پنگ هم می‌شود در آن گذاشت. اصلاً می‌شود در آن خوابید. می‌شود در آن ناهار و افطاری داد. می‌شود در آن عروسی برپا کرد. می‌شود در آن روضه‌خوانی کرد. اگر صاف باشد، چندمنظوره‌ است. کجش می‌کنید، یک منظوره می‌شود. مهندس گفته است؟ خوب مهندس بگوید. مگر هر چیزی که مهندس می‌فهمد، درست می‌فهمد؟‌ من هم یک آدم هستم. یک کفاش کفشش را به یک مشتری داد. مشتری پا کرد و گفت: کفش من تنگ است. کفاش گفت: حرف نزن! من تخصص دارم. من سی سال است که کفاش هستم. گفت: بی‌خود داد نزن، تو سی سال است که کفاش هستی، من هم چهل سال است که کفش پا کرده‌ام. تنگ است. حالا ما  فکر می‌کنیم که هر کس چهار سال درس خواند و مهندس شد، همه‌ی حرف‌هایش درست است. بله در آمفی‌تئاتر یک مقداری تسلط بیننده بیش‌تر است، اما اگر بنده نیم متر بالاتر بروم، این تسلط جبران می‌شود. یعنی اگر من اینجا نشسته باشم، آن عقب نمی‌بیند، خوب اگر صندلی من اینجا باشد، می‌بیند. خوب وقتی من نیم متر بالا می‌روم، درست می‌شود، چرا سالن را کج می‌کنید؟
یک جایی مهمان بودیم، گفتم: تلفن! گفت: حاج آقا بفرمایید آنجا! گفتم: تلفن نیم کیلو است، من صد کیلو هستم، آن را بکش اینجا! سیم تلفن را دراز کن. تو تلفن را آن اتاق گذاشته‌ای و من صد کیلویی... مهمانی هم همینطور است. درباره‌ی مهمانی قرآن می‌گوید: سفره را پهلوی مهمان بکشید. ما معمولاً سفره را جای دیگر می‌اندازیم، بعد می‌گوییم: آقایان بفرمایید سر سفره! چرا؟ این آقا نیم کیلو غذا می‌خواهد بخورد، خودش هشتاد کیلو است. هشتاد کیلو را برای نیم کیلو می‌کشید؟ خوب نیم کیلو را برای هشتاد کیلو بکشید. قرآن می‌گوید: مهمان را پیش سفره نیاورید، سفره را پیش مهمان بیاورید. آیه‌اش این است: «فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ» (ذاریات/27) حضرت ابراهیم سفره را آورد پیش مهمان. نمی‌گوید: «قربه الیها»، «فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ» سفره را بیاور پیش مهمان. اجمالاً ما بیش از اینکه هستیم می‌توانیم باشیم.
7- نقش امام حسین(علیه‌السلام) و کربلا در عزت و قدرت مسلمانان
امام حسین(علیه‌السلام) یک انرژی هسته‌ای دارد. حالا برجام و این‌ها را خودتان حل کنید. ان‌شاءالله دارند حل می‌کنند. ولی انرژی هسته‌ای ما کربلا است. با کربلا می‌توانیم تمام شیعیان کره‌ی زمین را متحد کنیم. با کربلا می‌توانیم ایثار راه بیاندازیم. با کربلا می‌توانیم ورزش و راهپیمایی چند میلیونی راه بیاندازیم. با کربلا می‌توانیم دنیا را تکان بدهیم. با کربلا می‌توانیم سیلی به داعش بزنیم که تا مدتی پیلی پیلی بخورد. با کربلا می‌توانیم افراد ترسو را شجاع کنیم. با کربلا می‌توانیم خیلی کارها را بکنیم. انرژی هسته‌ای ما کربلاست. آقایانی که در انرژی هسته‌ای کار کرده‌اید، یک تیم هم بنشینند، دولت‌ها با هم راجع به کربلا صحبت کنند. از این کربلا چه کارهایی می‌شود کرد. از قدیم هم بوده است. متوکل هفده بار قبر امام حسین(علیه‌السلام) را خراب کرد. می‌گفت: بروید و مسجد بسازید. به او گفتند اگر دین داری چرا امام حسین(علیه‌السلام) را می‌کشی؟ اگر دین نداری چرا مسجد می‌سازی؟ گفت: ‌در مسجد می‌روند و چرت می‌زنند، برای حکومت من ضرری ندارد. مردم کربلا که می‌روند انقلابی می‌شوند، جوش می‌آورند و من حریف آدم عصبانی نمی‌شوم. کربلا که می‌روند جوش می‌آورند. وقتی جوش آوردند و خون امام حسین(علیه‌السلام) این‌ها را داغ کرد، من حریف آدم داغ نمی‌شوم. مسجد بروند و تا صبح بخوانند. یکی از خلفای بنی‌امیه بعد از اهل بیت که پیشنماز شد، نماز صبح را سه رکعت خواند. گفتند:‌ آقا سه رکعت خواندی. می‌گفت: امروز حالم خوب است، اگر می‌خواهید بیش‌تر هم بخوانم، برایتان بخوانم. اینطوری شد. این کربلای ما انرژی هسته‌ای است. نگاهتان به کربلا تا الان اگر نگاه زیارتی بوده است، از الان یک نگاه جمع الجمعی بکنید. چه مشکلاتی را می‌شود حل کرد. چطور شد که اگر صدام حکومت کرد، عراقی و ایرانی همدیگر را می‌کشند. اما اگر امام حسین(علیه‌السلام) وارد شد، عراقی و ایرانی همدیگر را در دل می‌گیرند. این انرژی هسته‌ای نیست؟ اگر حکومت طاغوت بود. آخر می‌گویند: دلیل ولایت فقیه! اصلاً دلیل نمی‌خواهد.
یک آدمِ! حالا اسمش را نبریم. نمی‌شود هم گفت، حرام است. ایشان انقلابی نیست، خیلی هم کار به نماز و روزه ندارد. ولی یک تاجر خیلی قوی است. سرمایه‌دار سنگینی است. ایشان خیلی به مقام معظم رهبری احترام قایل می‌شد. گفتند: آقا ببین! تو روزه که می‌خوری، نماز هم که نمی‌خوانی، اهل هر نوع فسادی هم که هستی، چرا آیت الله، آیت الله می‌کنی؟ این ولایت فقیه را قبول داری؟‌ گفت: ببینید! من کاری به انقلاب و جمهوری اسلامی ندارم. من تاجر هستم. کشور ولایت فقیه می‌خواهد. گفتند: به چه دلیل؟ گفت: اگر ولایت فقیه نباشد، مسؤولین با هم دعوا می‌کنند، مسؤولین با هم دعوا کنند، من نمی‌توانم تجارت کنم. این ولایت فقیه مسؤولین را نگه می‌دارد، مملکت آرام که شد، من به سودم می‌رسم. من آیت الله خامنه‌ای را برای اسکناس‌هایم می‌خواهم. خوب این هم یک ولایت فقیه است. حالا شاید از این ولایت فقیه باقی کارهایش را هم درست کند. ما یک قلاب داریم به نام امام حسین(علیه‌السلام)، همه رقم آدم را دور خودش جمع می‌کند. بدحجاب، بی‌حجاب، نمی‌دانم ارمنی، سنی، شیعه، کوچک، بزرگ، باسواد، بی‌سواد، همه را با هم امام حسین(علیه‌السلام) جمع می‌کند. از این انرژی هسته‌ای باید استفاده کنیم. یک بارانی می‌آید، ما باید به دنبال این باران فوری سدسازی کنیم، از این سد برق تولید کنیم، از این برق همه چیز را راه بیاندازیم. اربعین را یک نگاه ساده نیاندازیم. ما تا الان از این اربعین غافل بودیم. اربعین خیلی زور دارد. حالا معلوم می‌شود که همه‌ی امامان ما زور دارند. حالا قربانش بروم حضرت علی(علیه‌السلام) از اول هم مظلوم بود. حالا بگذارید این را هم بگویم. کسی که برای زیارت اربعین هر قدمی برمی‌دارد، هر چه ثواب دارد، کسی اگر از کربلا به نجف بیاید، دو برابر ثواب دارد. ما یک سالی طلبه‌ی نجف بودیم، آن زمانی که امام ترکیه بود، ما طلبه‌ی نجف بودیم. یک بار با آیت الله رضوانی، که جزء شورای نگهبان بود. گفتیم: آقا همه از نجف به کربلا می‌روند، خوب یک نفر هم از کربلا به نجف برود. حدیثش که دو برابر است. قربان خدا بروم.
قرآن هم شانس می‌خواهد. بعضی از آیات شانس دارد. ما در قرآن آیه‌ای پیدا کردیم که همه‌ی مردم به آن عمل می‌کنند. آیه «کُلُوا» بخورید. تنها آیه‌ای است که همه به آن عمل می‌کنند. بعضی از آیات را هم هیچ کس به آن‌ها عمل نمی‌کند. فقط امام خمینی به آن عمل کرد و تک و تایی آدم‌های دیگر. آیه‌اش این است: «وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا» (احزاب/39)‌ از احدی نمی‌ترسد. ما که اینطور نیستیم. فقط برای امام خمینی و تک و تایی آدم‌های دیگر بود. بعضی آیات را داریم که نادر است و شاید هر یک میلیونی و دومیلیونی یک نفر به آن عمل کند. «سُجَّدًا وَبُکِیًّا» (مریم/58) در حال سجده گریه می‌کند. «یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِیَامًا» (فرقان/64) «قَلِیلًا مِّنَ اللَّیْلِ مَا یَهْجَعُونَ» (ذاریات/17) شب‌ها کم می‌خوابد. یک مقداری به خودش می‌رسد. بعضی آیات مشتری ندارد. بعضی آیات مشتری دارد. به ایشان گفتیم که حالا می‌شود که ما دونفری پیاده نجف برویم؟ من شاگرد ایشان بودم. یادم نیست که من و ایشان شدیم، یک گروه پنج و شش نفری پیاده از کربلا به نجف رفتیم. یعنی ما باید در اسلام همه را با هم ببینیم. یک بار یک دست را ده بار صابون می‌زنیم. یک بار یک دست را هیچ محلش نمی‌گذاریم. هر دو با هم است. در مورد نماز هم همینطور هستیم. حج الان چقدر در بورس است؟ حج یک ساختمانی دارد، حتماً می‌دانید! در هر استانی حج یک ساختمان خوبی دارد. آیا زکات نباید یک اتاق کاهگلی داشته باشد؟‌ شما در کشور سراغ دارید جایی را که بگویند: این اتاق برای نماز است. یعنی حج را با اینکه هر سال فوقش صدهزار نفر بروند، برای صد هزار نفر همه‌ی استان‌ها ساختمان دارد، ولی برای زکاتی که میلیون‌ها آمدم باید زکات بدهند، یک اتاق کاهگلی وجود ندارد. ما همیشه یک جای دین را می‌گیریم یک جای دین را نمی‌گیریم. یک گوشه‌اش را عمل می‌کنیم، یک گوشه‌اش را عمل نمی‌کنیم. می‌گوییم:‌ نه! بقیه ثواب‌ها را کس دیگری ببرد.
حالا خسته شدید، یک جمله بگویم. یک کسی بچه سیدهای خوشگل را می‌بوسید، دیدند این هر چه بچه سید خوشگل است را می‌بوسد، به او گفتند: ‌حیا کن، گناه است. گفت: ‌جدش پیغمبر است. گفتند: ‌تو برای جدش این را می‌بوسی؟ گفت: ‌بله! رفتند یک سید زشت کچلی را پیدا کردند، آوردند. گفتند: ‌این هم جدش پیغمبر است، گفت:‌ مگر باید همه‌ی ثواب‌ها را من بکنم؟ این ثواب را کس دیگری بکند. ما برای یک سری ثواب‌ها حاضر هستیم، بقیه‌ی ثواب‌ها را می‌گوییم: کس دیگری بکند. امیدوارم بنشینیم و ببینیم که چقدر توان داریم. بارها من این مثال را گفته‌ام، گفتم: اگر به من بگویند:‌ بدو! می‌گویم: من که متأسف هستم، زانویم درد می‌کند، دیگر نمی‌توانم بدوم. اما اگر یک گرگ دنبالم کند، سی کیلومتر می‌دوم. آیا بانکی‌ها بهتر از این نمی‌توانند باشند؟ شهرداری‌ها، آموزش و پرورشی‌ها، دانشجوها، بازاری‌ها بهتر از این نمی‌توانند باشند؟‌ این بازاری که وقت اذان نمی‌رود مسجد بغل مغازه‌اش بخواند، در این یک ربع چقدر درآمد دارد؟ قرآن می‌گوید: اگر درآمد هم می‌خواهید، «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ» (اعراف/96) آیه‌ی قرآن است. اگر شماها به سراغ ایمان و تقوا رفتید، من برکت به عمرت می‌دهم. بابا یک ربع مغازه را ببند. یک چادر بکش و بگو الان وقت نماز است. از مسجد دور هستی، یک سجاده بنداز و در مغازه‌ات اول وقت نماز بخوان. یک بار دیگر آیه را بخوانم. «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ» برکت به زندگی‌ات می‌دهم.
بودجه‌هایی که می‌خواهیم بدهیم، باید یک اسلام‌شناس باشد. یا بهشت می‌رویم، یک اسلام‌شناس را با خودمان می‌بریم. یا خدایی نکرده پولی که خرج می‌کنید، اسراف است. با بودن نیازهای مهم‌تر، چرا خرج این کردی؟ نیازهای مهم‌تر از این هم بود. چرا به اسم کار فرهنگی خرج اینجا کردی؟‌ ضمناً اسم کار فرهنگی هم کار فرهنگی نمی‌کند. مثل اینکه شما بنویسی ماشین و رویش بایستی! اسم ماشین شما را نمی‌برد، خود ماشین شما را می‌برد. وگرنه مرتب بگو: ‌ماشین! ‌ماشین! ‌ماشین! برو روی آن بایست. با اسم کار نمی‌شود. از من پرسیدند: چرا کشورهای اسلامی عقب هستند؟ گفتم:‌ این‌ها اسم اسلام دارند،‌ خود اسلام با اسم اسلام فرق می‌کند. خود اسلام آدم را پیش می‌برد، نه اسم اسلام. می‌شود بهتر از این شد. اسلام‌شناس کم داریم، مشورت کم داریم. طبق قانون عمل می‌کنیم. مثل کارمندهای بلژیک و اتریش شده‌ایم. سوز کم شده است، عاطفه و وجدان کاری کم شده است. البته نمونه‌های زیادی هم از ایثارگرانی داریم که آدم بهتش می‌زند، که واقعاً روی کره‌ی زمین یک چنین اولیای خدایی هم هستند؟‌ یک پسر سیزده ساله به خودش نارنجک می‌بندد، می‌گوید: می‌روم که صدام را بشکنم. یعنی برای اینکه صدام، طاغوت زمانش را بشکند... الان لبیک یا حسین شما لبیک یا مهدی است. در زمان ما لبیک یا حسین را می‌گوییم، که بعد لبیک یا مهدی بگوییم. امام زمان(علیه‌السلام) از ما چه می‌خواهد؟ ما الان چند تا اسلام‌شناس داریم؟‌
8- لزوم تربیت نیروهای کارآمد فرهنگی و دینی
تمام حوزه‌های علمیه قم، زمین‌هایش به اندازه یکی از دانشگاه‌های قم نیست. دانشگاه قم چندهکتار زمین است. مسجد فیضیه و دارالشفاء و خان و چه و چه و چه، من تقریباً بیست سال در قم زندگی کرده‌ام، تمام حوزه‌های علمیه، چهل و شش حوزه دارد مشهد، تهران، تمام حوزه‌های علمیه تهران، به اندازه‌ی یکی از این دانشگاه‌های تهران نیست. ما الان صدهزار مطهری می‌خواهیم. در هر استانی چند فقیه داریم؟‌ کار فرهنگی این است که حوزه‌ها را تقویت کنیم. اگر چند پسر داریم، یکی از آن‌ها طلبه شود. اگر پسرمان طلبه نمی‌شود، یک آدم تیزهوشی را از مراجع بپرسیم، یک طلبه‌ای که در آینده درخشنده می‌شود، یعنی یک طلبه‌ای که واقعاً قوی است، یعنی در جوانی می‌فهمیم که این در آینده آدم به دردبخوری است، بگوییم: آقا خرج شما با من، برو درست را بخوان. این کار را کرده‌اند، من حالا اسمش را نمی‌خواهم ببرم. یکی از مراجع در جوانی پای درس اشکال می‌کرد، یک تاجری دید که این به درس اشکال می‌کند، رفت و گفت:‌ بیا! من درس شما را نمی‌فهمم که استاد چه می‌گفت و شما چه می‌گفتی، اما فهمیدم که استاد هم به حرف‌های شما توجه دارد، فهمیدم که اشکال شما وارد است. چه مشکلی برای رشد خودت داری؟‌ گفت: من علمای قم را دیده‌ام، می‌خواهم بروم مراجع نجف را ببینم. گفت: ‌تا بیست سال خرج نجفت با من. برو نجف خانه بخر، تمام زندگی‌ات با من. بیست سال نجف رفت، وقتی بعد از بیست سال برگشت، یکی از مراجع تقلید ایران شد. اسمش را ببرم، همه‌ی شما او را می‌شناسید. یعنی یک تاجر با بیست سال کمک به یک طلبه‌ی تیزهوش، یک مرجع تقلید درست کرده است. این را کار فرهنگی می‌گویند. ما یک مجسمه درست می‌کنیم، رنگ می‌کنیم، دکور عوض می‌کنیم، دکور سالن‌ها را عوض می‌کنیم. این‌ها کار فرهنگی نیست. کار فرهنگی زنده کردن تفسیر، زنده کردن نهج‌البلاغه است. کار تفسیر یعنی اگر ما صد و سی دانشگاه داشته باشیم، که بیش‌تر داریم، صد و سی کتاب دینی ما می‌خواهیم. دانشکده‌ی روانشناسی کدام آیات، دانشکده نظامی کدام آیات و روایات، یعنی برای هر دانشکده‌ای باید یک کتاب دینی بنویسیم. این کار فرهنگی است. حالا وزارت علوم و نهاد رهبری مسؤولیتشان چیست، خودشان می‌دانند، به من ربطی ندارد. ولی باید هر کسی نسبت به شغلی که دارد، آیات روایاتش را پیدا کند. قرآن گفته است: «وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ» (انعام/59) همه چیز در این قرآن هست. باید رفت و کشف کرد. خود این انرژی هسته‌ای است. کشف قرآن، تفسیر قرآن انرژی هسته‌ای است. نهج‌البلاغه انرژی هسته‌ای است. امیدوارم در کنار کارهایی که می‌کنیم، یک کاری کنیم که... من تقاضا می‌کنم، خود مردم هم حاضر هستند که کمک کنند. واقعاً حاضرند که کمک کنند. دیگر اربعین سال دیگر این مشکلات نباشد. دو دولت قوی کنار هم هستند. به کوری چشم دشمنان این‌ها با هم چفت شوند و از مسأله‌ی کربلا استفاده کنند، پتک درست کنند، ببینید چوب کبریت را نگاه کنید، خاموش می‌شود. هنرمند این است که تا کبریت روشن شد، وصل به گاز شود. گاز که روشن شد وصل به غذا شود. غذا وصل به انسان شود. انسان وصل به خدا شود. آن وقت این چوب کبریت تا خدا پیش می‌رود. این امام حسین(علیه‌السلام) یک چوب کبریت است. اربعین یک کبریت است. ما باید از این وصل به دو تا حکومت شویم. این حکومت‌ها وصل به باقی حکومت‌ها شوند. وصل به امت شود. یک چیزی شود. بعد ببینیم که امام حسین(علیه‌السلام)‌ چه کاری کرده است. حالا می‌فهمیم که امام حسین(علیه‌السلام)‌... پیغمبر فرمود:‌ امام حسین(علیه‌السلام)‌ کشتی نجات است. چرا؟ ‌چون در دریا لامپ تنها کافی نیست. انسان هم لامپ می‌خواهد و هم کشتی. در خشکی لامپ کافی است. اگر تاریک شد، لامپ می‌زنیم. اما اگر شب در دریا بودیم، هم لامپ می‌خواهیم و هم کشتی! «انَّ الحسین مصباح الهدی» هم لامپ است، هم «سفینة النجاه» کشتی نجات است. از این اربعین‌ها باید استفاده کرد. اربعین چوب کبریتی است که باید به گاز و غذا و انسان و خدا وصلش کنیم.
خدایا هر چه حق است، به ذهنمان بیانداز و توفیق بده به آن عمل کنیم. هر چه باطل است، مهرش را از دل ما بیرون کن و ما را سرگرم کارهای باطل قرار نده. قیامت را روز حسرت ما قرار نده که بگوییم: ای کاش می‌توانستیم این کار را بکنیم و چرا این کار را نکردیم. راه کار فرهنگی این است: بیش‌تر جوان‌های ما یا گرفتار غفلت هستند، یا گرفتار شهوت هستند. دوای غفلت نماز است، دوای شهوت ازدواج است. هر چقدر می‌خواهید کار کنید، روی این‌ها کار کنید. سرمایه‌تان را روی این‌ها بگذارید. و بقیه کارها مثلاً شعر بخوانند، نمایشگاه بگذارند، جشنواره بگیرند، در خیلی از جشنواره‌ها هم چیزی نیست.
به یک چوپان گفتند:‌ چه می‌کنی؟ گفت: من مشغول جشنواره هستم. گفتند:‌ جشنواره؟ ‌گفت: ‌بله! در کوه‌ها هر روز نمایشگاه بزها است. حالا مثلاً‌ این چوپان اسمش را جشنواره می‌گذارد. نمایشگاه بزها و میش‌ها در دامنه‌ی کوه. خیلی چیزی نیست. خودتان را سرگرم این چیزها نکنید. پول قرآن خرج قرآن می‌شود؟‌ پول نهج‌البلاغه خرج نهج‌البلاغه می‌شود؟ پول فرهنگ  خرج کار فرهنگی می‌شود؟ در تشخیص موضوع یک مقداری دقت کنیم.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته» 
منبع: http://gharaati.ir/show.php?page=darsha&id=2371
درسهایی از قرآن با موضوع جایگاه رسول خدا در قرآن کریم 19/9/94

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.