بهرهگیری از فضای مجازی در تبلیغ دین(2)
تاریخ پخش: 09/02/94
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در این جلسه انشاءالله میخواهیم یک مقداری از فضای مجازی صحبت کنیم. اگر اشتباه نکنم، حالا چون میخواهم نسبتش را به مقام معظم رهبری بدهم، یک وقت ممکن است اشتباه کنم. نه ظاهراً درست میگویم. به نظرم میآید که از آقا شنیدم، در تلویزیون هم پخش شد که اگر من مشکلات رهبری را نداشتم، درست است؟ خودم مسؤول فضای مجازی میشدم.
ببینید ما پنج رقم آدم داریم. هر گروهی یک طور است. بعضی آدمها مثل توت هستند. درخت توت را به محض اینکه تکان بدهی، توتهایش میریزد. مثل بچههای حزب اللهی! میگویی: «قد قامت الصلاة» جمعه میآید، جماعت میرود، نماز عید میرود، جبهه میرود. در هر کاری این بچههای حزب اللهی و بسیجی آماده هستند. ولی همهی مردم توت نیستند. بعضی مردم مثل بسیجیها، مثل توت شیرین هستند. نازک و ظریف و با یک حرکت آماده باش هستند. بعضی مردم مثل انار هستند. انار با تکان نمیریزد. باید دانه دانه رفت و آنها را چید. بعضی مردم نه توت و نه انار نیستند. مثل گل هستند. میروی بچینی تیغ هم دارند. اصلاً میروی که با آن برخورد کنی، گارد میگیرد. بعضی مردم مثل نارگیل هستند. آن بالاست. دستت به آن نمیرسد. رفتی بالا کندی، دورش تار است. تارش را پس زدی، پوستش سفت است. این پیر در میآورد تا تسلیم شود. ولی اگر حوصله کنی، قلب سفیدی دارد، مواد قندی دارد. گردو کوچک است. پشت برگها مخفی میشود. چوب در کلهاش هم میزنی، پایین نمیآید. پس پنج رقم آدم داریم، توتی، اناری، گلی، نارگیلی، گردویی. من که در مسجد میروم، یا من که سر کلاس، در دبیرستان، در دانشگاه، در آموزش و پرورش، همانهایی که آمدند و نشستند همان توتیها هستند.
1- ویژگیها و امتیازات فضای مجازی
اما این فضای مجازی یک خصوصیاتی دارد. اول اینکه امتیازاتی دارد. یک: فضای مجازی در دسترس است. در خانهات نشستی... شب جمعه است خدا اموات را بیامرزد، مادرم به پدرم گفت: یک تلفن بخر. گفت: من تلفن بخرم که تو حرف بزنی؟ یعنی چه؟ یعنی خانهام را به همهی خانهها سوراخ کنم؟ من اجازه نمیدهم خانهام به همهی خانهها راه پیدا کند. این پدر و مادر ما مردند. کاش بودند و میدیدند که نه فقط خانه به خانهها سوارخ شده است، همهی دنیا به هم سوراخ شده است. یعنی شما از اینجا با یک تماس کانادا را میگیری، آمریکا را میگیری، چنین و چنان میکنی. اصلاً دنیا به هم سوراخ شده است. فضای مجازی در دسترس است. کمهزینه است. سریع است. فرامرزی است. فرادینی است. تنوع دارد. هم عکس، هم فیلم، هم صوت، هم متن، به روز است، جذاب است، دوطرفه است، همزمان است، خوب یک شرایطی پیش آمده است، ما باید از این شرایط استفاده کنیم.
یک خاطرهی قرآنی بگویم. معلم قرآن هستم. اصحاب کهف که فیلمش را هم تلویزیون نشان داد، مردم گفتند که ما به احترام اصحاب کهف، یک ساختمان بسازیم. یادبود یک پایهای، ستونی، مثل میدان آزادی تهران. در یکی از این فلکهها یک چیزی را مثلاً برپا بکنیم. یادبود! یک مشت که عاقلتر بودند، قرآن میگوید آخر تو که آجر و سیمان و وقت خرج میکنی، آخر چرا یادبود؟ اگر میخواهی بنیانی بر مزار اینها بسازی، «لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِم مَّسْجِدًا» (کهف/21) یک مسجد بسازید. همین میدان آزادی در تهران، یک ساختمانی وسطش هست. هر کس دیدهاست، در تلویزیون هم هر شب نشان میدهد. ما میتوانستیم... آن را آدمهای قبل از انقلاب ساختند. آن آقایانی که ساختند، اگر آدمهای مکتبی بودند، میگفتند: همین ساختمان را تبدیل به یک مسجد کنیم. در مسجد هم میشود خوابید، هم میشود جلسه گرفت، هم قرارداد بست. میشد این ساختمان یک مسجد باشد، وسط میدان آزادی! «لَنَتَّخِذَنَّ» ما اگر بناست بسازیم. «فَقَالُوا ابْنُوا عَلَیْهِم بُنْیَانًا» (کهف/21) گفتند یک ساختمان بر مزار اصحاب کهف بسازیم، ولی عدهای گفتند: نه! «لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِم مَّسْجِدًا» اگر بناست آجری صرف شود، مسجد باشد. شما که یک گوشواره میخری، بگو اگر نمازت را درست خواندی، گوشواره میخرم. یعنی کارهایمان هدفمند باشد.
2- حضور فعال در فضای مجازی
فضای مجازی را باید پر کنیم. یک خاطره قرآنی بگویم. هر کس مکه میرود چند کار باید انجام بدهد. یکی از کارها سعی صفا و مروه است. سعی صفا و مروه را هر کس رفته است که میداند، هرکس نرفته برایش بگویم. یک خیابان چهارصد متری است. سرپوشیده است، خیابان چهارصدمتری سرپوشیده است. به مسجدالحرام چسبیده است. یک طرفش صفا است، یک طرفش مروه است. یعنی اینطور حساب کنید. این صفا و این مروه. حاجی باید از صفا برود به مروه، تمام شد؟ این یکی. دو، سه، چهار، پنج، شش، هفت! هفت بار باید سعی صفا و مروه کند. روی کوه صفا یک بت بود. روی کوه مروه هم یک بت بود. مسلمانها گفتند: کوهی که روی آن بت است، ما سختمان است که این سعی صفا و مروه را انجام دهیم. آیه نازل شد که تو برو که آنها بتهایشان را بردارند، نگو حالا که بت است، من نروم. نگو حالا که بت است، من نروم. او را محرومش کن. «إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ» عربیهایی که میخوانم قرآن است. «إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللَّـهِ» (بقره/158) صفا و مروه جزء علائم دینی است. «فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ» چه به حج رفتی و چه به عمره، مشکلی نیست، شما بروید. اگر مسلمانها پر کنند، آنجا دیگر بتپرستها مانورشان کم میشود. این یعنی چه؟ در فضای مجازی هم میشود کار حق انجام داد و هم کار باطل! اگر دانشمندان ما، دانشمندان، اساتید دانشگاه، علماء، طلاب فاضل، فرهنگیان، دانشجویان، اگر اهل فرهنگ فضای مجازی را از حق پر کنند... بالاخره حالا من سوادی ندارم. ولی یک جایگاهی در فضای مجازی برای ما باز شده است، کتابها و نوارها و هر چه داریم آنجا میریزیم. حالا یک کسی از آن طرف دنیا مثلاً میخواهد راجع به شب قدر، بررسی کند. میآید پای حرف ما، این شیخ قرائتی در ایران دربارهی شب قدر چه گفته است؟ کدش را باز میکند و من سی و سه سال است که در تلویزیون هستم و هر سال شب قدر، راجع به شب قدر صحبت کردهام. پس سی و سه سخنرانی برای شب قدر دارم. شب قدر من را میبیند و حرفهای من را میشنود. خودش هم یک چیزهایی رویش میگذارد و میشود شب قدر! هر کس هر چه دارد، قفلها را باز کند، روی سایتها بگذاریم، این فضا را پر کنیم، انقدر پر کنیم که دیگر جا برای آنها نباشد. به حلال پر کنیم که سهم حرام کم باشد. باید جایش را پر کرد.
زمان شاه یک ساواکی پدرش مرد. رفتند در خانهی یک عالمی که پدر ایشان مرده است، شما فاتحهاش بیایید. گفت: باشد میآیم. آخوند برود ختم پدر ساواکی. امکان نداشت. این گفت من میآیم. بعد هم نرفت. مردم هم جمع شدند. بالاخره جلسه بدون سخنرانی تمام شد. پهلوی آقا آمدند که چرا نیامدی؟ گفت: ساواکی بود. من برای ساواکی روی منبر بروم و تعریف ساواکی را هم بکنم؟ تعریف شاه را هم بکنم؟ ساواکی است، نمیآیم. گفتند: خوب اگر نمیآمدی، میگفتی نمیآیم، گفت: میترسیدم بگویم نمیآیم و بروید و یک آخوند دیگر را گول بزنید. من گفتم میآیم که جای او پر شود، شما خاطرتان جمع باشد که این جلسهی فاتحهتان یک واعظ دارد. سراغ واعظ دیگر نروید، من هم نمیآیم. ببینید یعنی این نژاد آخوند عجب نژادی است. هیچ کس حریفش نمیشود.
یک وقت فیلم مارمولک را نشان دادند، من یک تکهاش را دیدم، گفتم: اشکالی ندارد. گفتند: بابا توهین به روحانیت است. گفتم: مارمولک که یک حیوان کوچک است. یک حیوان کوچک با روحانیت چه کار میتواند بکند؟ یک نهنگ یک آخوند را خورد، حضرت یونس را، آخرش پس داد. آخوند خوردنی نیست.
یک روز طلبهها به مناسبت عیدی تصمیم گرفتند... ماه ربیع بود میخواستند شادی کنند. تصمیم گرفتند که استاد بالای منبر که رفت، درس را شروع کرد، بسم الله الرحمن الرحیم. تا بحث را شروع کرد، همه بلند شوند و بروند. که آقا روی منبر یخ کند. دماغش بسوزد. خوب برنامهریزی کردند و آقا شروع کرد. بسم الله الرحمن الرحیم. بحث امروز ما دربارهی، همه بلند شدند و رفتند. فهمید این طراحی شده است. گفت: خیلی خوب، میخواستید دماغ من را بسوزانید، سوزاندید، حالا برگردید برایتان یک چیزی بگویم. طلبهها گفتند برگردیم ببینیم آقای دماغ سوخته چه میگوید. نشستند. تا نشستند. آقا از منبر آمد پایین و رفت. گفت یک به یک! باید فضا را تنگ کنیم که نوبت به آنها نرسد.
3- بهرهگیری از ابزارهای مورد علاقه نوجوانان و جوانان
حدیث داریم که «مَن کانَ عِندَهُ صَبِیٌّ فَلیَتَصابَّ لَهُ» (منلایحضرهالفقیه،ج۳،ص۴۸۲) هر کس در خانه بچه دارد، بچه بشود، که بچهاش ارضاء بشود. میگوید دولا شو، سوارت شوم. خوب دولا شو. میخواهم سوارت شوم. خیلی خوب! به پدرش میگوید تو خر من هستی.
یک پدری میخندید، گفتند: چرا میخندی؟ گفت: در کوچه میرفتیم. یک خری بود، یک الاغی بود، بچه هم گفت: این کیست؟ این چیست؟ گفتم: این خر است. گفت: آقاجان خر که خودت هستی، بگو این الاغ است.
حدیث داریم که هر کس که در خانه بچه دارد، خودش هم بچه شود، یعنی خودش را پایین بیاورد، پایین بیاورد، پایین بیاورد، تا این بچه ارضاء بشود و نیاز به بچههای بیرون نداشته باشد. اگر مذهبی هم گاهی با خانمش اردویی رفت، رفتند بستنی خوردند، رفتند با هم قدمی زدند، فردا این دختر آخوند و دختر حزب اللهی بزرگ شد، خواستگار آخوند آمد، نه! نه! نه! من زن آخوند شدم، پیرم درآمد. بر پدرم لعنت که دخترم را به طلبه بدهم. باید یک طوری آخوند زندگی کند که... من آخوندهایی را آخوند موفق میگویم که پسرشان آخوند شود و دخترشان هم زن آخوند بشود. اگر یک آخوندی دخترش گفت: من زن آخوند نمیشوم، پسرش هم گفت: من آخوند نمیشوم، این پیداست که این آخوند یک جایش میلنگد که این نتوانسته است که بچه خودش را جذب کند. هر کس بچه دارد، بچه شود. «مَن کانَ عِندَهُ صَبِیٌّ فَلیَتَصابَّ لَهُ»
ما باید فضای مجازی را پر کنیم. که نوبت به دیگران نرسد. زمان شاه یک فیلمی بود به نام مراد برقی! آن شبها خیلی شلوغ میشد. اصلاً همه میرفتند خانه... آخر آن زمان اینقدر تلویزیون نبود. یک خانه که تلویزیون بود، همسایهها جمع میشدند که این فیلم را ببینند. آن شب ما برای بچه قمیها جلسه داشتیم. گفتند: حاج آقا فردا شب را تعطیل کن، ما میخواهیم برویم مراد برقی را ببینیم. گفتم: مرادبرقی چند بار شما را میخنداند؟ من دو برابر مرادبرقی شما را میخندانم. گفتند: راست میگویی؟ گفتم: بله! آن شب ما مرادبرقی شدیم. یعنی اینها را با خنده جذب کردیم، دیگر نیازی به خنده دیگران نداشتند. فضای مجازی را باید استفاده کنیم.
روی کوه صفا و مروه دو تا بت بود. مسلمانها میگفتند: بین بت ما طواف نمیکنیم، خدا فرمود بروید تا آنها بتشان را بردارند. نه اینکه چون بت است... گاهی نگاه میکنیم در یک فلکه، در یک میدان، در یک سینما، یک آدمهایی هستند که مثلاً مذهبی هم نیستند. مذهبیها میگویند: نه اینجا جای ما نیست. نه اتفاقاً تو برو که او خودش را جمع کند.
یک کسی به من گفت: انگشترت را به من بده، گفتم: میخواهی چه کار کنی؟ گفت: میخواهم نگاهش کنم و یاد تو بیافتم. یادگاری! گفتم: به تو نمیدهم، تا دیدی نیست، یاد من بیفت. تو میخواهی هر وقت دیدی یاد من بیفتی، هر وقت نگاه کردی دیدی انگشتر نیست، بگو این شیخ هم انگشترش را به ما نداد. تو اگر میخواستی یاد من باشی، از نبودن هم میتوانستی یاد من باشی.
4- اهداف شیطانی دشمن در بهرهگیری از فضای مجازی
دیگران که از فضای مجازی استفاده میکنند، هدفشان چیست؟ یک: بعضی طرحها طرح شیطانی است. قرآن یک آیه داریم میگوید شیطان هم به یک سری آدمها وحی میکند. آیهاش این است: «وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَىٰ أَوْلِیَائِهِمْ» (انعام/121) «لَیُوحُونَ» یعنی وحی میکند. شیطان به ذهن این میاندازد، که چنین کاری بکن. آنها رهبرشان شیطان است، وسوسههایشان از شیطان است. این یک مورد. و لذا تولید میکنند. یک عده افراد فاسد توزیع میکنند. یک عده با تبلیغات مغرضانه تبلیغ میکنند. هدفشان هم این است که مردم غافل بشوند. اهل سازش بشوند. از هنر استفاده میکنند. همانطور که سامری از هنر مجسمه سازی و گوساله سازی استفاده کرد. با تبلیغات و سر و صدا «لَّهُ خُوَارٌ» (طه/88) با زرق و برق! بالاخره یک عده کار خودشان را میکنند. ما چه کنیم؟ ما هم باید فضای مجازی را پرکنیم. منتها شرایطی میخواهد. بحث امروز ما بیشتر این خواهد بود. حقوق فضای مجازی! صلواتی بفرستید.
5- ترویج افکار درست و حرفهای واقعی در فضای مجازی
فضای مجازی، آموزش الکترونیکی میگویند. و حقوق آن. بالاخره هر چیزی حقوقی دارد.
یک: اولین حق این است که خبر صحیح باشد. حدس نباشد، تهمت نباشد، شایعه نباشد، برداشت شخصی نباشد. خبر درست باشد. گاهی وقتها میگویند: آقا در همهی سایتها آمده است. باسمه تعالی! همهی سایتها غلط کردهاند. خوب اگر همهی مردم به عمه، عمو گفتند، این زن مرد میشود؟ آقا همه گفتند: عمو! عمه، عمه است، حتی اگر همهی دنیا عمو بگویند. عمه عمو نمیشود. خاله دایی نمیشود. حق اول این است که خبر حدس نباشد. تهمت نباشد. شایعه نباشد. برداشت شخصی نباشد. خبر یقینی باشد. آیهاش چیست؟ «بِنَبَإٍ یَقِینٍ» (نمل/22) هدهد آمد به سلیمان گفت: یک خبری دارم ولی خبر حدس و برداشت نیست. «بِنَبَإٍ» یعنی خبر مهمی است. «یَقِینٍ» یقینی هم هست. فضای مجازی را پر نکنید از...
خدا رحمت کند آقای پرورش را. آقای پرورش میگفت که یکی از این روزنامهها آمدند و گفتند که صفحهی اول خالی است. چیزی نداریم که در صفحهی اول چاپ کنیم. گفت: بنویسید پرورش مرد. پرش کنید. صفحهی آخر هم بنویس خبر صفحهی اول تکذیب میشود. یعنی اینطور نیست که حالا چون من سایت دارم، هر چرت و پرتی را در آن بنویسم. خوب سایت خالی باشد. چه کسی گفته است روزنامه باید شانزده صفحه باشد؟ بنویسید روزنامه این هفته چون مطلب نداشتیم، سه صفحه است. چهار صفحه است. نذر نکردهایم که حتماً شانزده صفحه باشد، بعد با هر رطب و یابسی این را پر کنیم. چه کسی گفته است که باید منبر چهل دقیقه باشد؟ بگو آقا دیشب من نرسیدم مطالعه کنم، امروز منبرم هفت دقیقه است. انشاءالله فردا مطالعه میکنم، بیشتر صحبت میکنم. وقتی من نمیخواهم... مثل سایت است. سایت ما منبر ما است. فضای مجازی ما است. آن فضای حقیقی است. هفت دقیقه شده است، آن وقت میخواهیم پرش کنیم، بله مرتب با الفاظ بازی میکنیم. چون میخواهیم پرش کنیم. حتی یک کلمهی آبکی را باز میکنیم. شصت! شصت یعنی دو سی! شصت یعنی سه بیست! شصت همان عددی است که بعد از پنجاه و نه است. و همان عددی است که قبل از شصت و یک است. ببینید چون حرف ندارد که بزند، مرتب با الفاظ بازی میکند. آدم میفهمد. من گاهی وقتها سخنرانی گوش میدهم، میگویم این مطالعه نکرده است. با الفاظ ور میرود. آقا من حرف نداشتم، تمام شد و رفت.
خدا آیت الله فلسفی، از علمای درجهی یک مشهد را رحمت کند. اخویاش هم از وعّاظ درجهی یک ایران بود. گفتند: آیت الله فلسفی! منبر بروید. گفت: من دیشب مطالعه نکردم، عمر مردم تلف میشود. گفتند: هر کس میخواهد آقای فلسفی منبر برود، صلوات بفرستد. گفت: بابا من مطالعه نکردهام. دومیاش را... اللهم... گفت: بابا من مطالعه نکردهام. سومیاش را... گیر افتادیم. جنگ تحمیلی داریم، این سخنرانی تحمیلی است. رفت بالای منبر گفت: بسم الله الرحمن الرحیم. بی مطالعه سخنرانی خیانت به عمر مردم است. من میخواهم خائن نباشم، والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته! سی ثانیه صحبت کرد، این سی ثانیه صحبت به اندازهی یک عمر حرف حسابی داشت. چه کسی گفته است که روزنامه شانزده صفحه باشد؟ آقا هر ماه مجله داریم، در به در دنبال مقاله میدوند. دو ماه یک بارش کنید، سه ماه یک بارش کنید...
خبر صحیح باشد. هر محتوایی به اهلش گفته شود. یکی از آقایان، اگر اسمش را بگویم، او را میشناسید. یک وقت یک جملهای راجع به یک کسی گفته بود. هیچی به یک مشکلاتی برخورد کرد. پهلوی من آمد گفت: آقا ما یک چنین حرفی زدهایم، به مشکل برخوردم. از فلان تشکیلات نقد کردهام. گفتم: آقاجان نقد را به خودش میگفتی. به خودش میگفتی: آقا شما رئیس سازمان هستی. رئیس نمیدانم فلان جا هستی؟ این تشکیلات شما این ایراد و عیب را دارد. چرا این حرف را پخش میکنی؟ فضای مجازی... بنده یک عیبی دارم. اشتباه آقای قرائتی! خوب اگر من اشتباه کردهام به خودم بگویید.
6- ارائه ضعف و قوتها به مسؤولان، نه بزرگنمایی مشکلات
هر محتوایی را به اهلش بگویید. همهی مردم ظرفیت ندارند. خیلی از مردم قیچی میشوند. موسی ظرفیت نداشت. موسی با خضر یک سفر دریایی و زمینی داشتند، دو سه بار خضر دست به یک کارهایی زد، موسی برید. آخرش گفت: نمیتوانیم با هم زندگی کنیم. «هَـٰذَا فِرَاقُ بَیْنِی وَبَیْنِکَ» (کهف/78) گاهی وقتها حضرت خضر یک کارهایی میکرد که موسی تحمل دیدنش را نداشت. قرآن میگوید همهی مردم ظرفیت ندارند. «لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْیَاءَ إِن تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ» (مائده/101) خبری را نقل نکنید که اگر پخش بشود، امنیت جامعه برهم بخورد. گاهی وقتها هم با سکوت طرف را خراب میکند. آقای قرائتی را میگویی؟ اوه... بگذار دهانم روی هم باشد. این دهانم روی هم باشد، حرفی نزد، ولی همین دهانم روی هم باشد، ویتامین سی غیبت دارد. چون اگر میگفتی: آقای قرائتی، کچل است، کور است، مریض است، هر عیبی برای من میگفتی معلوم میشد که یک عیب دارم. اما قرائتی را میگویی؟ اوه... بگذار دهانم روی هم هم باشد. اصلاً گاهی وقتها سبحانالله میگوید. قرائتی را میگویی؟ سبحانالله! این سبحانالله ویتامین گناه دارد. چون با سبحانالله یعنی بگو ببینم چه کرده است. عجب! این حرف را هم زد؟ لاالهالاالله یعنی باقیاش را هم بده بیاید. با سبحانالله و لاالهالاالله... به خودش بگوییم.
خبر به موقع باشد. خدا شهید هاشمی نژاد را رحمت کند. یک کتاب پیر و دکتری داشت. اگر اشتباه نکنم، آنجا دیده بودم. قصه تقریباً برای چهل سال پیش است. که یکی از همسایهها برف را خانهی همسایه ریخت. این همسایه که برف در خانهاش ریخته شده بود، رفت و شکایت کرد. چه زمانی؟ در زمستان. وسط مرداد در تابستان، قاضی حکم کرد، این آقایی که برفها را ریخته است، باید برفهایش را بردارد و بیرون ببرد. اصلاً برفها آب شده بود. یک چیزی میگویند! نوشدارو؟ همین که شما میگویید. روزی که میگفتند رفراندوم نمیخواهیم، در قم راهپیمایی راه افتاده بود. یک کسی بود نمیتوانست رفراندوم بگوید. این ایستاده بود و به نمیخواهیم که میرسید میگفت: نمیخواهیم!!! مردم میگفتند: رفراندوم. تا میگفتند: نمیخواهیم این در نمیخواهیمش شریک میشد.
خبر به موقع باشد. آیهی به موقع بودن چیست؟ «وَجَاءَ رَجُلٌ مِّنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ یَسْعَىٰ» (قصص/20) در دربار فرعون تصمیم گرفتند شورای نظامی، موسی را بگیرند و او را بکشند. بدو آمد و خبر داد. اگر با دویدن نمیآمد، قصه تمام شده بود. بدو آمد و خبر داد. خبر باید سریع باشد.
حرکات دیگران را رصد کنیم. در سایتها ببینیم چه هست؟ البته این کار خواص است. جوانها درسشان را بخوانند. ولی آنهایی که مسؤول هستند، مثل نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات، سازمان تبلیغات، حوزه، دانشگاهها رصد کنند. آیهی رصد هم داریم. وقتی به مادر موسی گفتند فرعون پسرها را میکشد. چون به فرعون گفتند امسال یک زنی پسر میزاید، حکومت تو را زیر و رو میکند. فرعون هم دستور داد که هر زنی پسر زایید، بکشید. مادر موسی پسر زایید، خدا گفت: نترس! به او شیر بده. در جعبه بگذار و در دریا بیاندازش. من این را به تو برمیگردانم. آیهی رصدکردن این است. «وَقَالَتْ» مادر موسی گفت. «لِأُخْتِهِ» به خواهر موسی گفت. «قُصِّیهِ» تو به دنبال رودخانه برو، ببین و رصد کن. ببین سرنوشت این جعبه چه میشود. ما باید ببینیم و رصد کنیم، شنود داشته باشیم.
خبر باید تضمین داشته باشد. «إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا» (حجرات/6) اگر یک فاسق خبری را آورد، تحقیق کنید. خبرها باید کارشناسی بشود. قرآن یک آیه دارد، میگوید: اینها بد آدمی هستند. تا خبری را شنیدند، بدون اینکه بدانند راست یا دروغ است، پخش میکنند. اگر هر کس خبری شنید، این را به خدا و رسول و اهل استنباط برگردانید. «لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنبِطُونَهُ» (نساء/83) عربیهایی که میخوانم قرآن است. یعنی هر خبری را شنیدید، روی سایت نگذارید. بررسی کنید که این حق است، یا باطل؟ اگر توسط افراد عادل و بصیر و سیاسی تحلیل شد، اگر تحلیل درست بود، بعد روی سایت بگذارید.
7- برخورد قاطع با سوء استفاده کنندگان از فضای مجازی
باید با تولید کنندگان منحرف برخورد انقلابی کنید. یک آیه داریم که آیهی آخر یا یکی مانده به آخر سورهی احزاب است. «الْمُرْجِفُونَ» در این آیه آمده است. «یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ» (نازعات/6) رجف یعنی لرزید. یک عده در جامعه یک اخباری را پخش میکنند، روی سایتها میگذارند، در فضای مجازی پر میکنند، از چیزی که در جامعه ولوله میافتد. قرآن میگوید: «لَّئِن لَّمْ یَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ» (احزاب/60) منافقین و بیماردلان، «وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ» یعنی کسانی که شهر را رجف، میلرزانند. یعنی یک شایعهای پخش میکنند که در مردم ولوله میاندازند. میگوید: «لَّئِن لَّمْ یَنتَهِ» اگر دست برندارید، «لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ» تو را بر آنها میشورانیم. بعد میگوید: میزنیم، میکشیم، تبعیدتان میکنیم. «قُتِّلُوا تَقْتِیلًا» (احزاب/61) با نحو سختی شما را اعدام میکنیم! چرا؟ برای اینکه امنیت را بر هم زدید. مردم حق دارند راحت زندگی کنند. اگر کسی با یک نواری، با یک شعری، با یک طنزی، با یک کاریکاتوری، با یک فیلمی، در فضای مجازی آمد و یک زلزله در جامعه راه انداخت. قرآن میگوید: افرادی که با هر وسیلهای در جامعه زلزله و اضطراب ایجاد کنند، باید به اشدّ مجازات، مجازات بشوند.
اجازه بفرمایید که من سورهی احزاب! آیه خیلی آیهی خوبی است. البته همهی آیهها خوب است. میخواهم اصل آیه را بریتان بخوانم. سورهی احزاب نیست؟ چرا سورهی احزاب آیه شصت است. بشنوید. «لَّئِن لَّمْ یَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ» اگر منافقین دست برندارند. «وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ» و آنهایی که در قلبشان مرض دارند. یعنی کسانی که ریگی در کفششان است، دست برندارند. «وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ» و آنهایی که با شایعات شهر را متزلزل میکنند، اگر دست برندارند. «لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ» تو را بر آنها میشورانیم. «ثُمَّ لَا یُجَاوِرُونَکَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلًا» حق سکونت در مدینه ندارند، تبعید میشوند. «مَّلْعُونِینَ» اینها مورد لعنت هستند. «أَیْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا» هر کجا اینها را دیدید، بگیرید. «قُتِّلُوا تَقْتِیلًا» بکشید، چه کشتنی! چرا؟ برای اینکه امنیت جامعه را برهم میزنند. اگر کسی از طریق فضای مجازی جامعهی آرام را متشنج کرد، یک کشور ایران است. این کشور ایران آرام است، برمیدارند، یک چیزی را حق یا باطل، با آن امنیت و آرامش را برهم میزنند. قرآن راجع به کسانی که نظام را برهم میزنند، میگوید... میشود من بخوانم شما معنا کنید؟ میگوید: که «لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ» یادتان هست چه گفتم؟ تو را بر آنها میشورانیم. «لَا یُجَاوِرُونَکَ» حق مجاورت و همسایگی تو را در مدینه ندارند. باید از مدینه اخراج شوند. تبعید شوند. «مَّلْعُونِینَ» اینها لعنت شده هستند. «أَیْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا» هر کجا توانستید اینها را دستگیر کنید. «وَ قُتِّلُوا تَقْتِیلًا» بکشید. خوب این برای اسلام است؟ میگوید: نه! «سُنَّةَ اللَّـهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلُ» (احزاب/62) ادیان دیگر هم اینطور بوده است. یعنی این قانون فقط برای اسلام نیست. در هر رژیمی، در هر تاریخی، اگر افرادی یا فردی، امنیت را تبدیل به استراس و اضطراب کرد، برخود انقلابی باید کرد. ای کاش این «وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ» یک بحث خارج در قم میشد. از جاهایی که بحث نشده است، راجع به «الْمُرْجِفُونَ» تا حالا کتابی ظاهراً چاپ نشده است.
من که نمیدانستم، ولی من به یکی از علمای قم گفتم راجع به «الْمُرْجِفُونَ» کتابی هست؟ گفت: نه! ما گاهی وقتها راجع به یک سری کلمات کلیدی که در قرآن است، تحقیق نمیکنیم و یادمان رفته است که تحقیق کنیم. ولی برخی چیزها هم در بورس است و خیلی روی آن تحقیق میشود.
در فضای مجازی باید سالم باشیم. حبّ و بغض شخصی نباید داشته باشیم. در قرآن یک آیه داریم که اگر تو آدم حسابی هستی، «وَلَوْ عَلَىٰ أَنفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ» (نساء/135) اگر به ضرر خودت هم بود، و دیگران بود. آقا یک کارخانه و یک شرکتی خراب کرده است، در سایت خودش اعلام کند. ما به این دلیل و این دلیل محصولات و تولیداتمان خراب است. عذرخواهی کنیم. مرد باشیم. اخیراً الحمدلله در تلویزیون چند نفر آمدند و عذرخواهی کردند. برای عذرخواهی کردن مرد باشیم. اشکالی ندارد اگر عذرخواهی کنیم.
مواظب باشید که به افراد بیگناه آسیبی نرسد. «أَن تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ» (حجرات/6) یک برنامهای بود در قرآن. میگویند وقت تمام شده است. میگویند اگر برنامه باشد، یک عدّهای بیگناه هم پاسوز میشوند. درود بر خلبانهای ایران. زمان جنگ به یک خلبان گفتند: برو فلان پل را بزن. این آماده شده که پرواز کند و پل عراق را بزند، دید یک نفر دارد از روی پل میگذرد، همینطور دور زد و دور زد، تا این مرد رفت و پل را زد. گفتند: بابا تو در عراق هستی، جانت در خطر بود. ممکن بود هواپیمایت را بزنند، گفت: بله احساس خطر کردم که ممکن است خودم هم شهید بشوم، اما دلم نیامد که پلی را بمباران کنم که یک بیگناه در حال عبور کردن از آن است. دین این است. این خلبان مهمتر از جگرش، دینش است.
لودگی نباشد. سرگرمی صرف نباشد. خیلی بحثها سرگرمی است. نشستهاند بحث میکنند که اصحاب کهف سه یا چهار نفر بودند؟ شش نفر بودند؟ خوب چه کار دارید؟ مثل این است که بگوییم: بوعلی سینا چند کیلو بوده است. بعضی از مصاحبههای تلویزیونی غلط است. آمد از من پرسید که آقای قرائتی چندتا بچه داری؟ سه تا! کدام بچههایت را بیشتر دوست داری؟ گفتم: در این سؤال فتنه است. اگر راست بگویم، مقصر هستم که چرا یکی از بچههایت را بیشتر از دیگری دوست داری؟ حدیث داریم که اگر کسی وصیت کند که به یکی از بچههایم مثلاً دو تومان بدهید، به یکی از بچههایم یک تومان، این گناه کبیره کرده است. حدیث است در من لا یحضره! بچهها را آدم باید یک طور دوست داشته باشد. خدا پدرم را بیامرزد. به او گفتیم: کدام یک از بچههایت را بیشتر دوست داری؟ گفت: کدام یک از انگشتهایت را بیشتر دوست داری؟ انگشتها هر کدام یک شکل است و آدم همه را هم دوست دارد. در ثانی این سؤال فتنهانگیز است. من اگر بگویم کدام را بیشتر دوست دارم، از همین الان که در تلویزیون هستم، بین بچههایم حسادت به وجود میآید. سؤال کردن هم دوره میخواهد. بعضی افراد سؤالاتی که میکنند، که در سؤال یا نیش است، یا آبروریزی است، یا تحقیر قومی است، لهجهای است، نژادی است، باید مواظب باشیم. لودگی نباشد. سایتها باید خروجی داشته باشد. معروفها زنده شود. منکرها از بین برود. منبع خبر روشن باشد. ضد کتاب و سنت نباشد.
امام صادق(علیهالسلام) فرمود: اگر یک چیزی از من شنیدید، با قرآن متر کنید، اگر طبق قرآن بود، ما گفتهایم. اگر یک چیزی از ما نقل شد که ضد قرآن بود، قبول نکنید. یک حدیثهایی است که... بچه بودم یک کسی میگفت: هر کس ایستاده شلوار پاکند خداوند او را به دردی میاندازد که دوا نداشته باشد. عقل من نمیفهمد. یعنی اگر کسی تنبانش را ایستاده پا کرد، این باید به درد بیدرمان بیافتد؟ من این حدیث را عمل نمیکنم. عقل هم خوب چیزی است. حالا یک کسی شلوارش را ایستاده پاکرد، حالا جریمهاش این است؟ باید تحقیق کرد. چهارصدهزار حدیث دروغین داریم. در الغدیر اسمش را برده است. که فلانی گفته است من دوهزار، من هفت هزار تا، من شانزده هزار تا، من چهل هزار تا حدیث دروغ بافتم. وقتی آیه نازل شد بعضی از مردم جانشان را فدا میکنند، «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّـهِ» (بقره/207) معاویه گفت هر کس بگوید این حدیث برای ابن ملجم است، من به او جایزه میدهم. از معاویه پول گرفتند گفتند: حدیثی که برای حضرت علی(علیهالسلام) است، دربارهی ابن ملجم است. و به همین خاطر ما حوزهی علمیه احتیاج داریم. کسی حق ندارد بگوید که آقا من در کتابها خواندهام. بیخود خواندهای. یک آمپول زدن تخصص میخواهد. نمیشود هر کس یک کتاب حدیث بردارد، بله! در حدیث آمده است. این حدیث درست است یا غلط؟ چه کسی گفته است؟ چه زمانی گفته است؟ چه مکانی و در چه شرایطی گفته شده است؟
بنده پای تلویزیون نشستهام، یک فیلمی میبینم که رئیس جمهور آمریکا به عراق رفت، خبرنگار عراقی لنگه کفشش را دومرتبه پرتاب کرد. میگویم: به! احسنت، این به کل تبلیغات من میارزد. حالا شما برداری و در سایت بنویسی، استاد قرائتی گفت: هر کس یک لنگه کفش به دشمن پرتاب کند، ثواب چهل سال تبلیغ را دارد. نه بابا این رئیس جمهور آمریکا بود، جلوی دوربینها بود، خبرنگار دست خالی بود، یک کسی دست خالی در مقابل رئیس جمهور آمریکا چه کند؟ هیچ راهی جز لنگه کفش نداشت. آن لنگه کفش، نه هر لنگه کفشی که حالا در خانه هم با بچهات دعوایت شد، قرائتی گفت... یک لنگه کفش ثواب چهل سال تبلیغ را دارد. پس یک لنگه کفش دیگر! این هم چهل سال دیگر! یک لنگه کفش دیگر! این هم صد و بیست سال دیگر! یک لنگه کفش دیگر! صدو شصت سال! آقا اینطور نیست. «ضَرْبَةُ عَلِیٍّ» نه «ضَرْبَةُ امام صادق» آن هم «یَوْمَ الْخَنْدَقِ» نه «یَوْمَ الْخیبر» چه کسی؟ کجا؟ ظهر عاشورا یک لیوان آب یک میلیارد میارزد. غروب عاشورا که آب به قبر امام حسین(علیهالسلام) هم بستند. دیگر غروب عاشورا آب ارزش ندارد. ظهر عاشورا آب قیمت داشت. خیلی از احادیث در یک زمان خاصی معنا دارد. جایش را عوض کنید، زمانش، زمینش و آدمش را عوض کنید، دیگر آن اثر را ندارد. این سوئیچ اینجا که هست در باز میشود. دندههای سوئیچ جابجا شود، قفل باز نمیشود. سوزن در رگ اثر دارد، در گوشت که درد را بیشتر میکند. حق نداریم ما همینطور چشم بسته یک کتاب حدیث بخوانیم، در حدیث آمده است، در حدیث آمده است، در حدیث آمده است، تو حدیث شناس هستی؟ باید اهلش باشد.
من یک جایی مهمانی بودم، چلو کباب آوردند. گفتم: گوشتش سالم است؟ گفتند: آیت الله العظمای فلانی هم از این کباب میخرد. گفتم: من پس حتماً نمیخورم. گفتند: چرا؟ گفتم: آیت الله العظما که کباب شناس نیست. کباب را کامیوندارها میشناسند. در جادهها هر کجا که کامیوهها ایستادهاند، کبابش خوب است. چون اینها دائماً در بیابان هستند و مشتریشناس هستند. آیت الله العظما که کباب نمیشناسد. دینت را از او بگیر. گفتم: من احتیاط میکنم.
حدیث، حدیث شناس میخواهد. شعر، شعرشناس میخواهد. یادم نمیرود، یک چهار شعر را خوشم آمده بود، پهلوی یک بزرگی که همهی ما قبولش داریم، خواندم. من فکر کردم که یک ابتکاری است. چون شعر را حفظ کردم که برای آقا بخوانم. خواندم گفت: این هم که شعر نیست. این معر بود. حالا چون من شعرشناس نیستم، پیش خودم فکر میکنم که این شعر خوبی است.
فضای مجازی مانع فضای حقیقی نشود. یعنی چنان بچهها را سرگرم نکند که دیگر مسجد نروند، نماز جمعه نروند، انقدر فیلمها جاذبه نداشته باشد که دیگر بچه در خانه به پدر و مادرش نگاه نمیکنم. به پدرش میگوید: آقا سلام. احوالت چطور است؟ الحمدلله! یعنی فضای مجازی و تبلیغات نباید ما را از اصل قصه باز بدارد. باز اشاره میکنند که وقت تمام است. خلاصه...
خدایا! عجب دعایی است. من هر چه عمرم بیشتر میشود، به اهمیت این دعا بیشتر پی میبرم. همهی ما غیر از نماز هم دائماً بگوییم: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ» (فاتحه/6) یعنی واقعاً انسان راه را گم میکند. چه لباسی بپوشم؟ چه رنگی بپوشم؟ نزد چه کسی بدوزم؟ با چه نزخی؟ کجا بروم، کجا نروم؟ چه بگویم، چه نگویم؟ خدایا همهی ما را در همهی کارها، برای همیشه به راه مستقیم هدایت بفرما. فضای حقیقی و مجازی ما را فضای رشد و قرب قرار بده. آنهایی که طراحی میکنند از طریق فضای مجازی، برای دزدیدن افکار ما، قرآن میگوید، دوست دارند: «لَوْ یُضِلُّونَکُمْ» (آلعمران/69) دوست دارند شما را منحرف کنند. «لَوْ یَرُدُّونَکُم» (بقره/109) دوست دارند شما را از دین برگردانند، خدایا دشمنان ما را شاد قرار نده.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»