نگاه نادرست، ریشه مشکلات فرد و جامعه
تاریخ پخش: 14/12/93
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین... الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
دنیا
مشکلاتی دارد. کشور ما هم مشکلاتی دارد. همه مشکلاتی دارند. ریشه بسیاری
از مشکلات چیست؟ من دیشب چند ساعتی مطالعه کردم. ریشه اکثر مشکلات چیست؟
نگاه کج... در مقابلش راه حل اکثر مشکلات همین است که در نماز میگوییم.
«اهدنا الصراط المستقیم»
مثلاً یکی از مشکلاتی که دولت و ملت
در آن ماندند، مسأله اشتغال است. میلیونها تحصل کرده بیکار داریم. این
ریشهاش این است که فکر میکنیم آدم اگر دیپلم و لیسانس دارد زشت است کار
کند. از کار عارمان میشود. کج فکر میکنیم. حالا اگر کسی لیسانس باشد و
نجار باشد طوری است؟ لیسانس باشد و بنا باشد طوری است؟ لیسانس باشد و خیاط
باشد اشکالی دارد؟ ما فکر میکنیم حالا که چهار چیز یاد گرفتیم، دیگر نباید
کار کنیم. این مهم است.
1- شناخت درست کمالات انسانی و اخلاقی
قرآن
و در روایات روی این دید کج خیلی عنایت دارد. میگوید: بد میفهمیم...
«لَیْسَ الْبِر» این... (بقره/177) «وَ لکِنَّ الْبِر» نیکی این نیست، آن
است. چرا کج میفهمیم؟ «لیس السخاوة» سخاوت بریز و بپاش نیست. سخاوت این
است. «لیس الشجاعه» شجاعت این نیست که وزنه بلند کنی «و للشجاعة» شجاعت این
است. لیس الشخصیت، اینکه کسی تیپ دولتی داشته باشد. شخصیت این است. لیس
العلم این چیزهایی که شما در کتابها میخوانید. «و لکن علم» این است.
آقایانی
که اهل مطالعه و پژوهش هستند، پای کامپیوتر بروند. «لیس... بل» را پیدا
کنند. قبله عوض شد. به سمت بیت المقدس بود، بعد به سمت کعبه شد. همهجا بحث
از قبله بود. آیه نازل شد... «لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ
قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِب» (بقره/177) بر و نیکی این نیست که این
طرف نماز بخوانید یا آن طرف. «وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَن» سراغ اصل
دین بروید. «لیس الیتیم الذی من مات والده» (کافی/ج1/ص313) یتیم آن کسی
نیست که پدرش از دنیا رفته است. یتیم کسی است که پدر دارد ولی بد دهان است.
ادب ندارد. کسی که پدر ندارد یتیم نیست. کسی که ادب ندارد یتیم است. پدر
دارد ولی پدرش این را تربیت نکرده است، حرف زشت میزند. این نگاه اسلام
خیلی مهم است. اگر این نگاه درست باشد، آنوقت ما نگاه میکنیم خیلی از
چیزهایی که یاد گرفتیم، یاد هم نمیگرفتیم طوری نبود. خیلی از چیزهایی که
واجب است یاد بگیریم، یاد نگرفتیم.
یک پیرزنی بود.
کاشانی بود. به ما محرم بود. نود ساله بود. من بچه بودم. پیر بود. یک جمله
میگفت. من آنروز میگفتم این چه جملهای است. امروز میفهمم عجب جملهای
است! هرکاری کردم عبسی... بعد میگفت: هرکاری نکردم عبسی!یعنی خیلی از
کارهایی که کردم ای کاش نکرده بودم و خیلی از کارهایی که نکردم، ای کاش
کرده بودم! خیلی از چیزهایی که ما خواندیم ای کاش نمیخواندیم. خیلی از
چیزهایی که نخواندیم ای کاش میخواندیم. این نگاه صاف به علم!
ادامه مطلب ...