صرفهجویی در مصرف آب
تاریخ پخش: 28/01/93
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در خدمت خواهران و دختران عزیز هستیم، مسألهی زن و دختر، اسلام و قرآن خیلی روی آن تکیه کرده است. مثلاً در کمالات چند جای قرآن میفرماید: «مِنْ ذکرٍ أوْ أُنْثى» (آلعمران/195) آخر سورهی آل عمران میفرماید: «إِنّ فی خلْقِ السّماواتِ و الْأرْضِ و اخْتِلافِ اللّیْلِ و النّهارِ لآیاتٍ لِأُولِی الْألْبابِ» (آلعمران/190) در آفرینش زمین و آسمان نشانههایی برای اولوالالباب است. اولوالالباب کسانی هستند که اینگونه هستند و اینگونه هستند. صفاتشان را میگوید. بعد خداوند میگوید: این اولوالالبابی که اینگونه هستند، «مِنْ ذکرٍ أوْ أُنْثى» هستند. یعنی زن و مرد در تمام کمالات دوش به دوش هم هستند. این یک آیه است.
در سورهی احزاب میگوید: «إِنّ الْمُسْلِمین و الْمُسْلِماتِ و الْمُؤْمِنین و الْمُؤْمِناتِ»، «و الصّائِمین و الصّائِماتِ»، «و الذّاکِرین اللّه کثیراً و الذّاکِراتِ» (احزاب/35) همینطور میگوید، بعد در آخر میگوید: خداوند برای هردوی آنها مزد یکسان قرار داده است. طبق قرآن، نه مرد سالاری در اسلام است، نه زن سالاری. حق سالاری است، هرکس حق میگوید. یکجا زن حق میگوید و یکجا مرد حق میگوید.
1- تساوی دختر و پسر در فرهنگ اسلامی
تفکر جاهلی است که کسی پسر را از دختر بهتر بداند. بت پرستها میگفتند: پسرها برای ما است و دخترها برای خداست. قرآن میگوید: «أ لکُمُ الذّکرُ و لهُ الْأُنْثى» (نجم/21) چه تصمیم احمقانهای است؟ مگر دختر و پسر فرق میکند؟ روایت داریم امام زینالعابدین بچهدار که می شد، نمیپرسید: دختر است یا پسر؟ میفرمود: فرقی نمیکند. بعضی جاها دختر ارزش بیشتری دارد. مثلاً گفتند: دخترها از نه سالگی با خدا رابطه برقرار کنند. این اجازه میخواهد. اگر ما در سالن بستنی آوردیم، گفتیم: اول به دخترها بدهید، این احترام است. چه کسی میخواهد صحبت کند؟ اول دخترها با خدا حرف بزنند. این مهم است.
گاهی وقتها شاید جبران شود. چطور؟ دخترها از 12 سالگی تا 52 سالگی، چهل سال یک مشکلی دارند، یک چهارم ماه نمیتوانند نماز بخوانند. چهل سال یک چهارم نمیتوانند نماز بخوانند. یک چهارم چهل سال، ده سال میشود. در این چهل سال، ده سال از نماز محروم هستند. اسلام میگوید: دختر خانم ده سال محروم هستی، شش سال زودتر شروع کن. پسرها 15 سالگی شروع میکنند، شما از نه سالگی شروع کن. کاری به ایران ندارم، اما در دنیا عمر زن چهار سال بیشتر از مردها است. تلفات مرد بیشتر است. تصادفات، راننده، خلبان، هواپیما، آدم قبرستان که میرود، زنها سر قبر شوهرها نشستند. این پیداست شوهرانشان مردند. مثلاً صد تا زن بیوه پیدا میشود، ولی مرد بیوه شاید پنج تا پیدا شود. حالا جایی هم ممکن است زن زودتر از دنیا برود. اما میانگین عمر زن چهار سال از مرد بیشتر است. چهار سال عمرت بیشتر است، شش سال هم زودتر شروع کن، ده سال میشود.
مثلاً میگویند: سی تومان که دارید، بیست تومان به پسرها بدهید. به دخترها ده تومان بدهید. میگوییم: چرا اینجا نصف کرده است؟ میگوییم: دختر خانم! گرچه تو ده تومان داری، ولی ده تومانت را اینجا پسانداز کن، هیچ خرجی نداری. تو برو با این پسر ازدواج کن. بیست تومانی که پسر دارد، خانه، ماشین، تلفن، هرچه هست وارد زندگی هردو میشود. دختر خانم تو ده تومان از این بیست تومان را بالا میکشی، ده تومان هم مخفیانه داری. درست است به دختر ده تومان میدهند، اما هیچ خرجی روی دوش دختر نیست.
یا مثلاً میگویند: چرا اگر کسی مردی را بکشد، صد تا شتر بدهد؟ اگر کسی زنی را بکشد، 50 شتر بدهد؟ خوب ممکن است دختر بگوید: مگر خون مرد رنگینتر است؟ میگویم: به نفع دخترها است. چرا؟ چون اگر کسی مرا بکشد، پول صد تا شتر در کیف حاج خانم میریزد. اما اگر کسی زن مرا بکشد، یک کیسهی من پر از پول میشود. این به نفع شماست. چون کشتن مرد ضرر اقتصادیاش بیش از کشتن زن است و لذا قاتل باید پول بیشتری بدهد. پس آنجایی هم که میگویند: چنین و چنان است، این به نفع است.
یا مسألهی حجاب، یک صلوات بفرستید. (صلوات حضار)
2- حجاب، نشانه ارزش و جایگاه زن
اسلام میگوید: دختر خانم شما وجود با ارزشی هستی. چون وجود با ارزشی هستی، کسی حق ندارد از شما لذت ببرد مگر اینکه تمام زندگی شما را تأمین کند. اگر خانه، تلفن، خوراک، پوشاک، مسکن، لباس، اگر همهی زندگی شما را تأمین کرد، حق دارد به شما نگاه کند، وگرنه نگذار شما را ببینند. آن دختری که خودش را باز میکند و به پسرها نشان میدهد، یعنی چه؟ یعنی مفت بیایید مرا ببینید. حراج است! دخترهای بدحجاب خودشان را حراج میکنند. توجه ندارند. اسلام گفته تو ارزش هستی، خودت را حراج نکن. سیب زمینی نیستی که خودت را کنار خیابان ول میکنی. طلا هستی. باید در قاب باشی. اسلام گفته: چون ارزش داری، نگذار هرکسی مثل حلوای نذری هر طرف خیابان از تو استفاده کند. هرکسی می خواهد از تو کام بگیرد، باید تمام زندگی تو را تأمین کند، اگر خرج تو را داد، نگاه کند، خرج نداد، نگاه نکند. این ارزش است یا ضد ارزش؟ حجاب ارزش است.
ماشینی که قیمتی است، رویش را پارچه میکشند. اگر پارچه روی چیزی کشیدند، یعنی قیمتی است. مردم به همه افرادی که پول میدهند، همینطور میدهند. مثلاً میرود پرتقال بخرد پول میدهد. لبنیات، پارچه، هرچه میخواهد بخرد، پول میدهد. اما اگر خواستند به یک عالم پول بدهند، در پاکت میگذارند میدهند. چرا؟ این توهین است یا ارزش؟ این ارزش است. افرادی که به ما پول میدهند، در پاکت میگذارند، چرا؟ برای اینکه میخواهند بگویند: تو سبزی فروش نیستی. تو معلم هستی. معلم کرامت دارد، چون کرامت دارد پولش را در پاکت میگذاریم و به او میدهیم. اینها مسألهای است که ارزش است.
حجاب برای خانم ارزش است. اگر جوان نمیتواند در خیابان هر دختری را میبیند، نگاه کند، ممنوع است، به فکر میافتد که ازدواج کند. اما اگر دید نه! همه چیز هست، میگوید: برای چه ازدواج کنم؟ این در خیابان پر است. اگر دختر خودش را رها کند، سن ازدواج عقب میافتد.
قرآن وقتی میخواهد در مورد اولاد صحبت کند، اول میگوید: به هرکس میخواهیم دختر میدهیم، بعد میگوید: به هرکس بخواهیم پسر میدهیم. اسم دختر را زودتر برده است. «یهبُ لِمنْ یشاءُ إِناثاً» (شوری/49) به هرکسی بخواهیم دختر میدهیم. بعد میگوید: «و یهبُ لِمنْ یشاءُ الذُّکُور» به هرکس بخواهیم پسر میدهیم.
ما به عنوان مسؤول نماز از بچهها پرسیدیم نماز را کجا یاد گرفتید؟ خانه، مدرسه، مسجد؟ اکثر بچهها گفتند: نماز را در خانه یاد گرفتیم. گفتیم: در خانه از مادر یاد گرفتید یا از پدر؟ اکثراً گفتند: از مادر یاد گرفتیم.
چه کمالی است که زن محروم است؟ زن میتواند مخاطب خدا باشد. «و أوْحیْنا إِلى أُمِّ مُوسى» (قصص/7)، «و أوْحیْنا» وحی کردیم، «إِلى أُمِّ مُوسى» به مادر موسی وحی کردیم. مادر موسی پیغمبر نبود. اما زن میتواند به جایی برسد که به او الهام شود. زن میتواند به جایی برسد که ملائکه با اوحرف بزنند. «إِذْ قالتِ الْملائِکةُ یا مرْیم» (آلعمران/45) این مقام زن در این جلسه به مناسبت اینکه در آستانهی تولد حضرت زهرا(س) هستیم و همچنین تولد بنیانگذار جمهوری اسلامی، این چند دقیقه کافی است.
صلواتی بفرستید، موضوع بحث را عوض کنیم. (صلوات حضار)
3- دقت در مصرف آب
نامهای دست من رسید از جناب وزیر که سفارش کرده بود، ما راجع به آب صحبت کنیم، چون هوا که گرم می شود، مصرف آب زیاد میشود، کمبود آب مطرح است. من تمام چند هزار سخنرانیام در یک سیدی است. به معلمین دینی، مربیان و طلبهها سفارش میکنم. این سی دی قفل هم ندارد. تمام عمر من در این سیدی است. به سیدی مراجعه کردم که راجع به آب چه گفتهام. راجع به آب خیلی حرف داریم. یک مقداری را برای شما بگویم و راجع به صرفهجویی صحبت کنم.
آب مبارک است. «ماءً مُبارکا» (ق/9) آب مایه برکت است. « ماءً طهُوراً» (فرقان/48) آب پاک کننده است. «لِیُطهِّرکُم» (انفال/11) شما را با آب تطهیر کردیم. آب هم وسیلهی رحمت است، هم وسیلهی غضب است. آنجا که وسیلهی قهر است، فرعون را در آب غرق کرده است. آنجا که وسیلهی قهر است، کسانی که به نوح ایمان نیاوردند، غرق کردیم. «بِماءٍ مُنْهمِرٍ» (قمر/11) آب پی در پی! آب لطف خداست. «ماءً غدقاً» (جن/16) میگوید: اگر اییمان داشته باشید، تقوا داشته باشید، یک روایت داریم اگر مردم زکات ندهند، باران کم میشود. اگر مسؤولین مملکتی دروغ بگویند، باران کم میشود. یک چیزی میگویند، دروغ میگویند.
4- آب، مایه رحمت یا قهر الهی
من این را قبلاً گفتم، ولی همهی مردم همیشه پای تلویزیون نیستند. یکوقتی یکی از مسؤولین آدم بدی نبود، ولی یک مقدار میخواست ادای روشنفکرها را دربیاورد، در یکی از استانها رفته بود، یک زمانی هم وزیر بود. الآن دیگر نیست. گفته بود: این قرائتی شیخ خوبی است ولی عوام است. در تلویزیون میگوید: اگر زکات ندهید، باران نمیآید. این حرف عوامی است. کانادا اصلاً زکات نمیدهند، نماز هم نمیخوانند، اسلام هم قبول ندارند، ولی صبح تا شب باران میآید. جواب این را چه باید داد؟ خوب گوش کنید، یکوقت میبینید یک آدمی که مسؤول مملکتی است، چطور دو شاخه تلفن را در برق میزند و دو شاخه برق را به تلفن میزند. هرکسی هرچه هم درس خوانده است، باید کنار یک اسلامشناس باشد. مسائل اسلامی را از کارشناس بپرسید. از مراجع ما یاد بگیرید، مراجع ما هرکدام مریض میشوند، نزد دکتر میروند. نمی گوید: من مرجع نود ساله هستم. اگر مرجع 120 ساله هم هستی، در پزشکی به پزشک مراجعه می کنی. خود مراجع تقلید ما، تقلید میکنند. یعنی در امور طبی از حرف دکتر اطاعت میکنند. تقلید به معنای پیروی است.
من قبلاً هم این مثل را زدهام. منتهی حالا در دههی چهارم هستیم. حرفها را باید تکرار کرد. یک تاکسی که در خیابان خلافی را میبیند و بوق میزند، نباید بگوید: من دیروز بوق زدم. خوب بوق دیروز برای خلاف دیروز بود، این هم که خلاف میکند، برایش یک چراغ بزن. یا مثلاً مقام معظم رهبری میآید در حسینیه به مردم چنین میکند، نباید بگویی: من دیروز هم چنین کردم. دیروز برای مردم تبریز بود. اینها یزدی هستند. یعنی وقتی مخاطب عوض شد، آدم باید حرفش را هم تکرار کند.
مثل را گوش بدهید برای خودتان خوب است، در آینده هم مادر شدید برای بچهتان بگویید. ممکن است بچه بگوید: شما که میگویید: آدم گناه کند رزقش کم میشود، چرا فلان گناهکار هی گناه میکند و رزقش هم کم نمیشود؟ این یک سؤال اعتقادی است. جوابش را من در یک مثال گفتم. شما چای که میخوری. اگر عطسه کنی. استکان تکان میخورد، یک قطره از این چای به عینک شما میچکد. یک قطره هم به لباست میچکد، یک مقداری هم به فرش میریزد. سه قطره چکید به عینک، به لباس، به فرش! شما چه میکنید؟ اگر به عینک چکید، فوری پاک میکنی. اگر به لباس چکید، نمیشود لباس را فوری پاک کرد. میگویی: برویم خانه با ماشین بشوییم. اگر به قالی چکید، میگویی: قالی را نمیشود کاری کرد. میگذاریم شب عید این قالی را حسابی میشوییم. سه قطره سه جا چکید و سه کار کردید.
5- برخورد متفاوت خداوند با خلافکاران
خدا هم همین را میگوید. میگوید: اگر مؤمن خلاف کند، فوری حال او را میگیرم. تو امسال زکات ندادی، محصولات تو کم شد. قرآن میگوید: پارسال به تو دادیم، به فقرا ندادی، امسال باغ تو را خشک کردیم. در سورهی فجر میگوید: بعضیها میگویند: «ربِّی أکْرمنِ» (فجر/15) خدا امسال به ما داده است. «ربِّی أهاننِ» (فجر/16) امسال به ما نداده است. قرآن میگوید: «کلا بل لّا تُکْرِمُون الْیتِیم» (فجر/17) پارسال به یتیمها ندادی، امسال باغ تو خشک شد. «و لا تحضُّون على طعامِ الْمِسْکِینِ» (فجر/18) به مسکین هم ندادی. «و تأْکُلُون الترُّاث أکْلًا لّمًّا» (فجر/19) ارث را خوردی، بدون اینکه بدانی صاحبی که از دنیا رفته، خمس بدهکار نیست، نماز بدهکار نیست. روزه بدهکار نیست. اصلاً به بدهکاری کار نداشتی، گفتی: مرده است، ارثش برای من است. گیر در خود تو است. چرا میگویی: «ربِّی أکْرمنِ» خدا امسال به ما داده است. «ربِّی أهاننِ» خدا امسال به ما نداده است. چرا گردن خدا میاندازی؟
درس نخواندی، رفوزه شدی؟ نرده روی حوض نگذاشتی، بچهات در حوض افتاد. مراعات بهداشت را نکردی، مریض شدی. سیگار کشیدی، بیمار شدی. چرا گناه خودت را تقصیر دیگران میاندازی؟ در انتخاب داماد، هی گفتی: پسر خوشگل است، پسر ماشین دارد. پسر سرشناس است. مدرک پسر این است. اصلاً کاری نداشت که این پسر لقمهی حلال خورده است، یا حرام؟ در چه خانوادهای تربیت شده است؟ نماز میخواند یا نمی خواند؟ کیلویی در پارک مرید او شده است. اگر کسی در پارک و سینما عروس و داماد را انتخاب کند بدون اینکه بداند خانوادهاش چه کسی است، بعد هم تند از هم جدا میشوند. یک کیلو یک کیلو میخرند، یک تن یک تن طلاق میدهند. اگر به عینک چکید، فوری پاک میکنی. خدا می گوید: آدمهایی که مثل عینک بلور هستند، چون عینک بلور است، زود پاک میکنی. لباس به آن شفافی نیست، میگویی: باشد بعد. قالی را اصلاً کار نداری، شب عید با شیلنگ و دسته بیل میشویی. سه آیه در قرآن داریم. میگوید: اگر خوب ها زکات ندهند، نماز نخوانند، یا دختر و پسر مسلمان خلاف کنند، فوری حالشان را میگیریم. چون این مسلمان است. عمامهی من اگر یک لک سیاه داشته باشد، فوری می شویم. چون در عمامهی سفید نباید لک سیاه باشد. اما اگر پارچه سیاه بود، کار نداریم، پارچه سیاه است. قرآن میگوید: «و ما أصابکُمْ مِنْ مُصیبةٍ فبِما کسبتْ أیْدیکُمْ» (شوری/30) خیلی از کلمات قرآن را میفهمید. «و ما أصابکُمْ» آنچه به شما رسید، «مِنْ مُصیبةٍ» هر مصیبت و تلخی به شما رسید، «فبِما کسبتْ أیْدیکُمْ» بخاطر کاری است که کردید. این برای خوبها!
اما کانادا چه می شود؟ قرآن میگوید: فعلاً با کانادا کار نداریم. «و جعلْنا لِمهْلِکِهِمْ موْعِداً» (کهف/59) برای هلاکتشان وعده میگذاریم، بگذار جاوید شاه بگویند، شاه جنایت میکرد، باز هم مردم جاوید شاه گفتند. سال 57 مرگ بر شاه هم میگویند. یعنی فعلاً پارچه را کار نداریم. بعد در خانه با مشت یا ماشین لباسشویی به حسابش میرسیم. اما قالی، بعضیها را اصلاً در دنیا کار نداریم. اصلاً عراق یک مرگ بر صدام نگفت. یعنی صدام جنایتکاری بود که تا آخر عمرش هیچکس مرگ بر صدام نگفت. ولی بالاخره قرآن میگوید: صدام مثل قالی است. برای قیامت میگذاریم. «إِنّما نُمْلی لهُمْ لِیزْدادُوا» (آلعمران/178) بعضی خلافکارها را کار نداریم و برای قیامت گذاشتیم. پس ببینید عینک فوری، لباس بعداً و قالی آخر سال است. مؤمن اگر خلاف کند، فوری حال او را میگیریم. فاسق و فاجر اگر خلاف کنند برای زمان خاصی میگذاریم. فاجر، فاجر، اصلاً در دنیا کار نداریم، برای آخر سال میگذاریم. منتهی هرچه آخر برود، سختتر میشود. فوری نرم است، مثل دستمال کاغذی و عینک است. خانه که رفت، از نرمی بیرون میآید، مشت و مال میشود. قالی که شد دسته بیل میشود.
سؤال: شما میگویید: قرآن گفته خلاف کنید، چوب میخورید، پس چرا بعضیها خلافشان از ما بیشتر است، چوب نمیخورند؟ جواب: خداوند سه رقم عذاب دارد. مؤمنین را فوری عذاب میکند. فاسقین را مهلت میدهد، فاسق، فاسقین را برای آخرت میگذارد.
6- جایگاه آب در فرهنگ اسلامی
قرآن راجع به آب میگوید که وسیلهی زیبایی است. «اهْتزّتْ و ربت» (حج/5) آب وسیلهی خداشناسی است. شما تا به حال با آب حرف زدهاید! جناب آب! چطور شد تو پیدا شدی؟ اگر آب دریاها بخار نمیشد، اگر بخارها بالا نمیرفت، چه؟ چه کسی این نظام را این رقمی قرار داده است؟ که خورشید بتابد و بخار شود و این بخارها ابر شود. ابرها متراکم شود. بادها، ابرها را جابجا کنند، فشرده شود، جاذبهی زمین این آب را پایین بکشد، در زمین حفظ شود، بعداً استخراج شود، تصفیه شود، من بخورم. اگر آب تلخ بود، چه میکردیم؟ شما دو، سه دقیقه چشمانت را ببند. اگر نابینا بودی، چه میکردی؟ اگر نمیشنیدم چه میکردم؟ اگر زنی زایید، اما بچه نمیمکید، فوت میکرد، چه میکردید؟ اگر پدر و مادر ما را دوست نمیداشتند، چه میکردید؟ از روز اول میگوید: جایگاه تو را جایگاه خوبی قرار دادم. «فی قرارٍ مکینٍ» (مؤمنون/13) آن زمانی هم که نطفه و تک سلول بودی، «فی قرارٍ مکینٍ » یعنی مسکن تو جای خوبی بود. سه تاریکی درون هم است. «فی ظُلُماتٍ ثلاث» (زمر/6) یعنی سه تاریکی است که هر یک در درون تاریکی دیگری است. تاریکی گوشت و پوست و رحم. «فی قرارٍ مکینٍ»، «فی ظُلُماتٍ ثلاث»، «خلْقاً مِنْ بعْدِ خلْق» (زمر/6) ما یک خرده فکر کنیم.
این آب وسیلهی خداشناسی است. اگر بخواهیم این درخت وسیلهی خداشناسی است.اگر نخواهیم این رنگ سفید کجا بود؟ خاک سفید نیست. این رنگ سبز کجا بود؟ خاک که سبز نیست. چطور این برگ سبز شد؟ سبزی از کجا آمد؟ اصلاً این گاو علف سبز میخورد. چطور شیر سفید میدهد؟ آنوقت شما در خدا شک داری؟ ما مردیم چطور ما را از زمین بیرون میکشد؟ همان خدایی که شیر سفید را از شکم گاو بیرون میکشد، من و شما را هم بعد از مرگ هرکجا باشیم، بیرون میکشد. بعضی از پارچههای ما نفتی است. انسان توانست از دل نفت نخ بیرون بکشد. چطور انسان از نفت نخ بیرون می کشد، آنوقت خدا نمیتواند ما را بیرون بکشد؟
انسان از آب است. «خلق مِن الْماءِ بشر» (فرقان/54) همه جنبندهها از ماء است. «کُلّ دابّةٍ مِنْ ماء» (نور/45) قبل از آسمان و زمین آب بوده است. «و کان عرْشُهُ على الْماء» (هود/7)
7- خطر اسراف در مصرف آب
اما اسراف در آب، ما عقل و وجدان و دین داشته باشیم، نباید اینقدر آب مصرف کنیم. با کمال تأسف جمهوری اسلامی خیلی اسراف میکند. خواهرها و برادرها! مشکلات ما برای خودمان است. یک کلمه بگویم و شما را راحت کنم. 75 میلیون آدم داریم. اگر میانگین هر سال یک جفت جوراب مصرف کنیم، 75 میلیون جوراب مصرف میکنیم. اگر جوراب ما داخلی باشد، کارگرها بیکار نمیشوند. شما جوراب خارجی پا میکنی، جوان ایرانی بیکار است. اگر چای ایرانی بخوریم، شمال ما چایکاران متضرر نمیشوند. 99 درصد از مشکلات ما به خاطر خودمان است. من میخواهم لباسم خارجی باشد! کفشم خارجی باشد! کاغذم خارجی باشد! برای دیگران ایجاد اشتغال میکنیم، جوانهای خودمان بیکار هستند. بعد میگوید: حاج آقا! دعا کن جوانهای ما مشکل کارشان حل شود. خوب بیکار بودنشان به خاطر ایرانیها است. چه اشکال دارد مصرف ایرانی باشد؟ حالا یک خرده طعمش فرق میکند. البته ایرانیها هم باید طوری درست کنند که رقابت کنند. بعضی جاها هم که وارد رقابت شدند، برنده شدند. اینطور هم نیست که هرچه خارجی است، خوب است. هرچه داخلی است، خوب نیست. ما در خیلی چیزها پیشرفت کردیم. بیاییم در مصرف آب اسراف نکنیم. این حدیث است که میخوانم. هرکس با یک چارک آب بیشتر وضو گرفت، اسراف کرده است. هرکس بیش از سه کیلو آب در غسلش بریزد، معلوم میشود اسراف است. اسراف گناه کبیره است. حتی پولش هم به دولت بدهی، بگویی: من آب میریزم، پولش را میدهم. ولی باز هم گناه تو سر جایش است. چون این مصرف شما جای دیگر کم آبی میشود.
ما بعضی از علما را داشتهایم که وقتی وضو میگرفتند، آب را در کتری میکردند و در باغچه وضو میگرفتند. میگفت: هم من وضو میگیرم، هم این بوته سیر میشود. با یک سطل آب میشود ماشین را شست. خانه را جارو کنید، چرا با آب جارو میکنید. وضو میگیری، شیر را باز کن تا مشتت پر شد، شیر را ببند. زیر دوش رفته دستش را صابون میزند، آب هم میآید. شیر را ببند، صابون بزن، بعد شیر را باز کن. از این طرف آب روی کمرش میریزد، از آن طرف هم دستش را صابون میزند. خوب گناه کبیره انجام میدهیم. نخواسته باشید ما گناه کبیره انجام دهیم، به یک مناطقی آب نرسد، در یک مناطقی بیآبی شود، چه خبر است، ما دنبال هوس هستیم.
در کاغذ اسراف میکنیم. امیرالمؤمنین فرمود: نوک قلمتان را تیز کنید. چه ساختمانهایی میسازیم؟ حتی یک بانی پیدا شد، که ستاد اقامه نماز را بسازد. گفت: من این را مجانی برای شما میسازم. من خدمت مقام معظم رهبری رفتم و گفتم: ساختمان نماز برای 80 سال پیش است. شما اجازه بدهید که یک بانی پیدا شده، بسازیم. فرمود: ساختمان شما چطور است؟ گفتم: مثل خانهی خود شماست. چون خانهی مقام معظم رهبری هم برای هشتاد سال پیش است. گفت: ما اینجا زندگی میکنیم طوری است که حالا میخواهی خراب کنی و بسازی؟ خیلی در قلم و کاغذ اسراف میکنیم. بعضی از کشورهایی که به ما کاغذ میفروشند، کتاب آموزش و پرورش را نه بار میخوانند. امسال میخوانند و سال دیگر دست به دست به افراد دیگر میدهند. ما که کاغذ میخریم سر سال کتابمان را پاره میکنیم. در همه چیز اسراف میکنیم، خیلی اسراف میکنیم. گاز، آب، برق، زمین، زمان! خیلی اسراف میکنیم. یکی از چیزهایی که اسراف میشود عمر ما است. عمرمان را آتش میزنیم. وقتمان را صرف یک علومی میکنیم که هیچ فایدهای ندارد. اسراف گناه کبیره است. در مصرف آب صرفهجویی کنیم. تولد حضرت زهرا را تبریک میگویم.
خدایا هرچه اسراف کردهایم، ما را ببخش و از این به بعد به ما توفیق بده هیچیک از نعمتهای تو را هدر ندهیم. آنچه هم که تا به حال هدر دادیم، عمرمان، فکرمان،...
الکی حرف میزند. گفتند: پدر شما چطور مرد؟ گفت: تب کرد، لرز کرد، از دنیا رفت و خدا رحمتش کند. حالا یک کسی هم میخواهد بگوید: دندانم درد میکرد، چهل دقیقه راجع به این دندان حرف میزند. یک خرده کوتاه کنیم. اینقدر کتابها طولانی و پژوهشهای بیخاصیت، کتابهای بیخاصیت و اطلاعات بیخاصیت داریم. میشود راحت زندگی کرد. میشود ازدواج را آسان کرد. میشود زندگی آرام و خوبی کرد. قرآن یک آیه دارد به این آیه عمل کنیم. «بعْضُکُمْ مِنْ بعْض» (آلعمران/195) یعنی من از تو هستم و تو هم از من هستی. این آیهی قرآن یادمان بماند. من که آب میریزم، یک منطقه آب ندارد. من که جوراب و لباس خارجی میخرم یعنی یک جوان در ایران بیکار میشود. ما اگر معتقد باشیم من از او هستم و او هم از من است. ما از همدیگر هستیم، بنی آدم اعضای یکدیگرند، این شعری را که سعدی از این آیه گرفته است، ارزش بدانیم. همینطور استخوانهای کلهپاچه را در جوی آب میریزد. خوب راه بسته میشود، خیابان کثیف میشود. آب پنیر را پای درخت میریزیم. خوب آب شور است، درخت خشک میشود. همه با هم بد عمل میکنیم. «بعْضُکُمْ مِنْ بعْض» این از من یادگاری باشد.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برمکاته»