جایگاه نماز در قرآن
تاریخ پخش: 29/08/93
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در جلسهای راجع به نماز صحبت کردیم. امتیاز نماز بر همه عبادتها. قرآن یک آیه دارد میفرماید: «وَ أَوْحَیْنا» یعنی وحی کردیم. «إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ» کارهای خیر، بعد میگوید: «وَ إِقامَ الصَّلاة» (انبیاء/73) ما به کارهای خیر وحی کردیم. بعد میگوید: به نماز وحی کردیم. مگر نماز جزء کار خیر نیست؟ نماز هم جزء کار خیر است. اما خدا اسمش را جدا میآورد. پیداست حساب نماز از همه عبادتها جداست.
1- ذکر نام نماز، به صورت جداگانه
آیهی دیگری داریم که میگوید: کار خیر انجام دهید، بعد میگوید: نماز. در چند جای قرآن، نماز را خدا از کار خیر جدا کرده است. یکوقت شما روضه میخوانی یک پرچم هم میزنی، دعوت هم میکنی. بنر و تابلویی هم میزنی. یکبار هم در خانه یک نفر میروی و میگویی: آقا منزل ما روضه تشریف بیاورید. پیداست این یک نفر با باقی افراد فرق دارد. یک دعوت عمومی است و یک دعوت خصوصی است.
«قُلْ إِنَّ صَلاتی وَ نُسُکی» (انعام/162) نُسُک به معنی عبادت است. حضرت ابراهیم میگوید: نماز من و عبادت من... نماز هم جزء عبادت است. ولی میگوید: نه! اسم نماز را جدا ببر. جای دیگر هم هست همه را با «واو» و «نون» میگوید. مثلاً میگوید: «موتون» با وا و نون. ولی به نماز که میرسد میگوید: «موقیمون»، میگوید: «موقیمین». اینجا از نظر ادبیات عرب میگوید: «اعنی» یعنی من عنایت خاصی روی اقامه نماز دارم. حالا من کار ندارم... این حرفها به درد فارسها نمیخورد. در یک کلمه حساب نماز از همه عبادتها جداست. شهری و دهاتی و فقیر و غنی ندارد. حج برای اغنیاست. خمس و زکات برای اغنیاست. روزه برای آدم سالم است. ولی مسأله نماز هیچ قیدی ندارد.
مسوؤلین فرهنگی، ما حدود دوازده میلیون بچه مدرسهای و حدود پنج میلیون هم دانشجو داریم. پنج میلیون و دوازده میلیون، هفده میلیون میشود. حدود یک میلیون هم معلم داریم. آمار اساتید دانشگاه را دقیق نمیدانم. با طلبهها و تربیت معلمها شاید حدود بیست میلیون شود. ما کسانی را داریم که مشغول تحصیل یا در حوزه یا در دانشگاه هستند.
2- دعوت به نماز، در مراکز آموزشی
وظیفه ما این است که نماز محور کارهایمان باشد. وگرنه یک مدیر خوب... شما مدیر مدرسه هستی. فرض میکنیم که همه دیپلمهای شما یک ضرب دانشگاه رفتند. بسم الله! برای قیامت شما چه ذخیره شدی؟ فرض که همه شاگردان مدرسه شما مهندس شدند. اگر مهندس معنویت نداشته باشد، ذخیره برای معلم نیست.
یکی از دانشگاههای تهران در موتور هواپیما کار میکنند. من آنجا یک سخنرانی داشتم گفتم: این موتور هواپیما یک ارزش علمی هست. دست شما درد نکند. ما این را با تمام وجود قبول داریم. اما این هواپیما بعد که ساخته میشود، میرود برای سیل زدهها و محرومین و مستضعفین خیر رسانی کند یا برای بمباران میرود؟ ساختن هواپیما مهم نیست. این هواپیما چه کاربردی دارد مهم است. شما که این هواپیما را میسازید، اگر این صنعت در اختیار یک آدم متدین نباشد، فساد میکند. ما باید مسألهی معنویت و دین و تقوا و اعتقادات را جدی بگیریم.
ما چقدر ایرانی داریم که خارج رفته و حاضر است سگ آلمانی را معاینه کند. حاضر است سگ آلمانی را معاینه کند ولی مسلمان ایرانی را نه. پزشک سگ خارج است ولی پزشک ایرانی نیست. چرا؟ میگوید: آنجا دلار است، راحت است. یعنی چه؟ یعنی این با سواد هست اما متعهد نیست. ایران بی ایران و انسان بی انسان.
زمان جنگ کشورهای خارج رفتیم. پزشکان را از اروپا و آمریکا دعوت میکردیم که مثلاً شما در ایران کار کنید. گفتند: ما دارو را حرفی نداریم. دلار هم حرفی نداریم بدهیم. اما خودمان نمیآییم! گفتیم: چرا؟ گفتند: اینجا راحت هستیم. این از اول که درس خوانده، خواسته راحت باشد. برای راحتی درس خوانده نه برای خدمت. مسأله خدمت را باید جدی بگیریم.
3- دعوت به نماز، برای مبارزه با فساد
راههایی که میشود دعوت کرد، وظیفه انقلابی ما است. بالاخره ما ایرانی هستیم حالا مسلمان هم نباشیم. آیا به ایران حمله شد یا نه؟ چند سال؟ هشت سال. چه کسانی جبهه رفتند؟ صدها هزار نفر. اینها که جبهه رفتند، از کجا رفتند؟ بیش از 95 درصد از جوانهایی که جبهه رفتند بچههای مسجد بودند. یعنی اگر به مملکت ما هجومی شود بچه مسجدیها جبهه رفتند. از جای دیگر بچه جبهه نمیرود. حالا ممکن است یک درصد بروند. اما چون من گفتم: 95، گفتند: اشتباه گفتی: 98 درصد. بالای 95 درصد جوانهایی که رفتند از کشورشان دفاع کنند بچههای مسجد بودند. اصلاً کار به دین نداریم. انقاض غریق واجب هست یا نه؟ الآن اینجا کنار دریاست و یک نفر در آب افتاده است. اگر شما میتوانی نجاتش دهی باید بدهی. غفلت یک دریایی است. و هرچه ماهوارهها و سایتها و فیلمها، ابزاری که امروز آمده، همه عکسها و تصویرها را منتقل میکند، بدترین و زشتترین عکسها را برای دختر و پسر شما میفرستند. اگر هجوم اخلاقی شد، شما هم باید هجوم نمازی داشته باشید.
خانمها! شما وقتی سکنجبین میپزید، اگر چشیدید و دیدید ترشیاش زیاد است، چه میکنید؟ شکرش را زیاد میکنید. اگر فساد زیادتر شد، پس باید مسجد را پر رنگ کنید. «چون که سرکه، سرکگی افزون کند» مثنوی میگوید: اگر دیدی سرکه سکنجبین زیاد است، باید شکرش را زیاد کنی.
الآن به شدت نیاز به طلبه داریم. در هر شهری باید یک حوزه علمیه قوی باشد. دختر و پسر باید با اسلام آشنا باشند. در و دیوار شبهه میریزند. باید همه بچههای ما بتوانند جواب شبههها را به راحتی بدهند. دست ما به لطف خدا پر است. یعنی شبههای نیست مگر اینکه جوابش آماده است. چیزی برای گفتن ندارند. من یک بحث یک دقیقهای کردم، تمام وهابیها به دست و پا افتادند و نتوانستند جواب بدهند. با اینکه من ملا هم نیستم. من فقیه و فیلسوف و مفسر نیستم. من یک طلبه عادی هستم. اما یک دقیقه راجع به تشیع صحبت کردم هیچکس نتوانست جواب مرا بدهد. به لطف خدا دست ما پر است. آهن داشتن فایده ندارد. این آهن باید چاقو شود. یعنی باید مهارتها ببیند. مهارت مجادله، مهارت بحث، مهارت بیان، مسأله گفتن مهارت میخواهد. قصه گفتن مهارت میخواهد. فیلم مهارت میخواهد. لباس عروس مهارت میخواهد. تافتونی و بربری و سنگکی مهارت میخواهد. حوزههای ما باید در کنار حوزههای علمیه یک کلاس مهارت در هر کلاسی باشد.
نباید در هیچ حوزهای طلبهای داشته باشیم که نتواند تدریس قرآن کند. روش تدریس قرآن به نسل نو را باید همه طلبهها ببینند. خیلی هم آسان است. بین ده روز تا بیست روز ببینند. شما بیست ساعت، سی ساعت مهارت رانندگی پیدا میکنی. ما باید خودمان را آماده کنیم. وظیفهها فرق دارد.
4- تفاوت وظیفه با تغییر شرایط
خدا شهید مظلوم دکتر بهشتی را رحمت کند. خانمش به خانم من گفت: زمانی که ما آلمان بودیم، هامبورگ یک زن مسلمانی مرد. هیچ زنی حاضر نشد بیاید این را بشوید. مرده شوی زن! آقای بهشتی گفت: وظیفهی شرعی است. امروز وظیفه ما مرده شویی است. مرده را در سردخانه گذاشت. سه روز دکتر بهشتی تمام کارهایش را تعطیل کرد و در خانه نشست و به خانمش گفت: دکتر و آیت الله را رها کن. امروز وظیفه ما مرده شویی است. باید مرده بشویی. گفت: من! سکته میکنم. من نمیتوانم مرده بشویم. گفت: یادت میدهم. ایشان سه روز با بیان، تشت را بیاور. عروسک بیاور، سدر و کافور بیاور. سه روز ایشان اینقدر تمرین داد و گفت، تازه این خانم حاضر شد مرده بشوید. باید طلبههای ما بلد باشند.
یکبار یک کسی وصیت کرده بود من نماز مرده بخوانم. من هم نماز مرده را حفظ نیستم. ولی گفتم: الله اکبر و از رو خواندم. گفتند: چرا از رو میخوانی؟ گفتم: بار اول است. من بلد نیستم نماز مرده بخوانم. اصلاً روضهخوانی مهارت میخواهد. من عاشورا وقتی میروم روضه بخوانم مردم میخندند. روضهخوانی مهارت میخواهد. قصه خوانی مهارت میخواهد. حوزههای علمیه ما باید بکوب درس بخوانند، همراه با مهارت. مهارتها را هم سریع یاد بگیرند.
الآن جامعة المصطفی که دهها هزار طلبه از صد کشور دنیا دارد. در بهترین حوزههای ما درس میخوانند اما وقتی میخواهند بروند نمیدانند چه کنند. یعنی برنج دارد نمیتواند بپزد. برنج داشتن یک مسأله است، پختن آن یک مسأله دیگر است. اگر کسی هنر داشته باشد، از پوست پرتقال مربا درست میکند و اگر کسی هنر نداشته باشد، بهترین برنج را کوفته میکند.
تمام معلمین آموزش و پرورش به خصوص معلمان دینی، باید حتماً مهارت ببینند چگونه نسل را به نماز دعوت کنیم؟ دعوت به نماز فوت و فن دارد. جوانهای ما در غفلت و تبلیغات و شایعات و عکسها و ماهوارهها میسوزند. برای جنایت آمریکا هم هنوز بحث است.
کلمهی کوتاهی میگویم که حتی بعضی جاها هم بنر شده است. سؤال: آیا آمریکا حاضر است از طریق ماهواره فرمولهای علمیاش را به جوانان ایران یاد بدهد؟ ابدا! اما هرچه عکس هرزه هست برای جوانها میفرستد. آمریکا چه میگوید؟ فرمولهای علمی ممنوع! عکسهای هرزه آزاد! از این بهتر دلیل که میخواهد ما نباشیم، اگر هم هستیم هویت نداشته باشیم. جگر و جسارت نداشته باشیم. میخواهد در آخوندهای ما دیگر مثل امام خمینی پیدا نشود. در آخوندهای ما مثل نواب صفوی نباشد. در کت و شلواریهای ما مثل شهید رجایی نباشد. یک آدم کیلویی! فرمولهای علمی ممنوع، عکسهای هرزه زیاد! بهترین دلیل برای اینکه آمریکا چه کسی است؟ دلیل نمیخواهد. قرآن میگوید: «عَدُوٌّ مُبین» (بقره/168) بعضی دشمنها روشن است. «إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ» (توبه/50) اگر به شما حسنه برسد جیغ میزند. اگر بچههای ایران دست به یک ابتکاری بزنند، مثل همین مسأله هستهای، حسنه به معنی خیر است. اگر به شما خیری رسید و بچههای ایرانی توانستند یک چیزی را کشف کنند، «تَسُؤْهُمْ» یعنی آنها ناراحت میشوند و جیغ میزنند. و اگر به شما شر برسد، خوشحال میشوند. «وَدُّوا ما عَنِتُّم» (آلعمران/118) قرآن میگوید: آنها دوست دارند شما به درد سر بیافتید. «عَنِتُم» یعنی درد سر! یعنی از درد سر شما لذت میبرند، ابتکار شما را جیغ میزنند. وقتی ما این رقم دشمن داریم باز هم پدرها باید برای بچههایشان ماهواره تهیه کنند. بچههایتان را آزاد بگذارید. بابا جوان است. جوان است یعنی هرز برود؟! قرآن یک آیه دارد میگوید: اگر میخواهید جلوی هرزگی را بگیرید باید سراغ راهنما بروید. «وَدَّ الذین کفروا لَوْ یُضِلُّونَکُم» دشمن دوست دارد شما را منحرف کند. چه کند، چه کند، آخرش میگوید: چه کنیم؟ میگوید: «و اقیموا الصلاة». وقتی بیان میکند که دشمن برای شما چه آرزو دارد، میگوید: دوایش نماز است. یعنی هر موجی که در دریا هرکسی را تکان میدهد اگر دستش به طناب باشد، سلامت برمیگردد. موضوع که خوب تکانش داد به مسجد برمیگردد. همه موجها با یک رابطه با خدا تمام میشود.
قرآن میگوید: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات» (هود/114) اگر شما سراغ نماز رفتی، این آیه بعد از آیه نماز است. چسبیده به آیه نماز است. «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْرى لِلذَّاکِرین» یعنی اگر نماز بخوانی، این نماز مثل طنابی است که شما را به قایق و کشتی وصل میکند. نمیگذارد تو را ببرد. حالا صبح تا ظهر هم یک صحنه و خلاف و گناهی بود. ظهر سریع مسجد بیا. بین ظهر تا غروب دوباره یک صحنه بود، باز سریع مسجد بیا. مسجد هم که میروید...
متأسفانه مسجدهایی که در خیابانها و بازارها داریم، بدنهاش اینطور است. جوان در مغازه است، پدر مسجد میآید. وارد مسجد میشویم، میبینیم یک عده نسل منقرض هستند. همه پیر! نسل نو در مغازه هستند. این فرم نماز نیست. یک صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
در آیه 101 سوره نساء، یک آیه داریم. یک صلوات دیگر بفرستید. (صلوات حضار)
5- اقامه نماز، حتی در جبهه جنگ
من این آیه را میخوانم، شما ببینید چه میگوید. «وَ إِذا کُنْتَ فیهِمْ» (نساء/102) وقتی در بین مردم هستی، «فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاة» خواستی نماز اقامه کنی، همه اقتدا نکنند. ماجرا مربوط به صلح حدیبیه است. پیغمبر با مسلمانها خواستند مکه بروند. مکه دست مشرکین بود. آمدند بیرون گفتند: نمیگذاریم بیایید. آنجا گفتگوهایی شد و نزدیک بود درگیری شود که صلح شد. در آن بیابان وقت نماز شد. پیغمبر گفت: الله اکبر! همه مسلمانها الله اکبر گفتند و اقتدا کردند. رئیس کفار دید عجب مراسمی دارند. پیغمبر جلو رفت و همه اقتدا کردند. گفت: بیخود ما با اینها جنگ میکنیم. آماده باشیم برای نماز بعدی، تا سجده میروند همه را به رگبار ببندید. اینها خودشان بدون اسلحه سجده میکنند، همه را به رگبار ببندید. چه فرم خوبی است. در ذهنش برای نماز بعدی طراحی کرد. آیه نازل شد، پیغمبر! در مقابل دشمن حق ندارید همه اقتدا کنید. اگر چهارصد نفر هستید، هنگامی که تو الله اکبر گفتی، دویست نفر اقتدا کنند. میگوید: آن دویست نفر پست بدهند. این دویست نفری هم که اقتدا میکنند، دست خالی نباشد. یک شمشیر کنارشان باشد. چون نماز پیغمبر نماز خوف بوده، نماز شکسته دو رکعت است. رکعت اول که تمام شد، تا بحول الله گفتی، اینهایی که در رکعت اول به تو اقتدا کردند، قصد فرادی کنند و در نیتشان بگویند: دیگر جماعت نیست، میخواهیم تنهایی بخوانیم. حمد و سوره را تند بخوانند. رکوع، سمع الله، سجده اول و دوم، تشهد، سلام بدهند. لب مرز بدوند. تفنگ را از آنها بگیرند. آنها هم که سر پست هستند بیایند به رکعت دوم برسند. الله اکبر! رکعت اولیها کنارشان شمشیر باشد. رکعت دومیها غیر از شمشیر کلاه خود هم سرشان بگذارند. حالا اینجا دیگر دانشکده علوم نظامی باید جوابگو باشد. سؤال: چرا رکعت اولیها با شمشیر، قرآن میگوید: «وَ لْیَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُم» (نساء/102) اسلحه، شمشیر، رکعت دومیها میگوید: «وَ لْیَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُم» رکعت اولیها با شمشیر اقتدا کنند، رکعت دومیها غیر از شمشیر، کلاه خود هم دست بگیرند. برای اینکه بین رکعت اول و دوم یک مدتی است. رکعت اولیها شمشیر کافی است. چون طرف جا میخورد. بین رکعت اول و دوم چون ممکن است دشمن طراحی کند که از بالا یک چیزی پرت کند، میگوید: چون او برای ضربه فرصت دارد، شما هم باید حفاظتت را بیشتر کنی. این آیه است. میخواهم این آیه را با بازار تطبیق کنم.
«وَ إِذا کُنْتَ فیهِمْ» وقتی در بین مردم هستید، «فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاة» خواستی اقامه جماعت کنی، «فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَکَ» یک طایفه بیایند و اقتدا کنند. همه چهارصد نفر نه! دویست نفر. این دویست نفر هم که اقتدا میکنند، «وَ لْیَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ» اسلحه و شمشیر داشته باشند. «فَإِذا سَجَدُوا» وقتی این دویست نفر سجده میکنند، «فَلْیَکُونُوا مِنْ وَرائِکُمْ» پشت سر شما یک عده پست میدهند. این برای رکعت اولیها! «وَ لْتَأْتِ طائِفَةٌ أُخْرى» آن طایفهای که لب مرز هستند، «َلمْ یُصَلُّوا» نیامدند نماز بخوانند. «فَلْیُصَلُّوا» بیایند به رکعت دوم وصل شوند. منتهی رکعت دومیها، «وَ لْیَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُمْ» منتهی هم کلاه خود و هم شمشیر. «وَدَّ الَّذینَ کَفَرُوا» چرا؟ برای اینکه دشمن دوست دارد «و لَوْ تَغْفُلُونَ» که از اسلحه و متاعتان غافل شوید، «عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَ أَمْتِعَتِکُمْ فَیَمیلُونَ عَلَیْکُمْ مَیْلَةً واحِدَةً» یک مرتبه یورش کنند. این آیه با ما چه کار دارد؟
6- برنامه ریزی برای شرکت جوانان در مساجد
آقای قرائتی این آیه برای جنگ است. برای ما چه؟ معنایش این است. آقایان نماز مغرب، پدر مسجد بیاید. عشا را خوانده و نخوانده سریع دم مغازه بدود به پسرش بگوید: برو اقتدا کن برگرد. یا شنبه این آقا بیاید و یکشنبه پسر برود. اینکه تمام جوانها دم غروب در مغازهها هستند. تمام نسل منقرض هم دم غروب مسجد هستند، یعنی مثل مشک شده است. مشک کره یک سمت و دوغ یک سمت است. نسل پیر مسجد میآید و نسل جوانش در خیابان است. در یک نماز جماعت دو رکعتی در مقابل دشمن، یعنی دویست تا رکعت اول، دویست تا رکعت دوم. بازاریهای ما باید این رقمی برنامهریزی کنند. شنبه من مسجد میروم و یکشنبه تو. نماز مغرب را من میروم و عشا را تو برو. باید همه دست به دست هم بدهیم و این رقمی باشیم. صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
اگر کشورتان را میخواهید بیش از 95 درصد کسانی که برای کشور تکه تکه شدند، بچههای مسجد بودند. اگر غفلت خطرناک است، دوای غفلت نماز است. قرآن میگوید: «وَدَّ الَّذینَ کَفَرُوا» دشمن برای شما طراحی و برنامهریزی میکند و دوست دارد... وَد غیر از مودت است. مودت با محبت فرق دارد. مودت محبت عمیقی است که دنبالش را پیگیری میکند. نمیگوید: دشمنان دوست دارند شما منحرف شوید. میگوید: «وَدَّ الَّذینَ کَفَرُوا» چهار وَدَّ در قرآن است. «وَدُّوا لَوْ تُدْهِن» (قلم/9) دوست دارند سازش کنید، سازش کنند. «وَدَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُون» (نساء/102) دوست دارند غافل شوید. «وَدُّوا ما عَنِتُّم» دوست دارند به دردسر بیافتید. دشمن برای ما خیلی خواب دیده است. ما باید نسلمان را با نماز بیمه کنیم.
یکی از چیزهایی که باعث رشد نماز است این است که مسجدیها آدم حسابی باشند. وقتی آدم داخل مسجد میرود، نگویند: این که کلاهبرداری کرد. او هم که چکش برگشت. او هم همسرش را کتک زد. او هم زنش را طلاق داد. یک عده آدمهایی که هرکدام شانزده گیر دارد. اصلاً میگوید: اگر نماز این است، ما اصلاً نماز نخوانیم بهتر است. خود مسجدیها هم...
7- اخلاق نیک نمازگزاران، دعوت عملی به نماز
اگر خانمی چادرش سیاه باشد، اما بد دهان باشد. وقتی به یک بی حجاب بگوید: حجابت خوب نیست. میگوید: برو برو! زبان تو از بیحجابی من بدتر است. وقتی حرف ما اثر میکند، که همه کمالات را با هم داشته باشیم. اگر شما بخواهی آب بخوری، در آب مگس باشد، میگویی: نه من نمیخورم. گاهی در مسجد ما، در مسجدیهای ما و اخلاق ما یک مگس است و یک صفت بدی داریم. بخاطر آن صفت بد میگوید: ما از خیر مسجد و نماز گذشتیم. مردم هم حساس هستند. لذا قرآن میگوید: «إِلاَّ الْمُصَلِّین الذین...» (معارج/22) نمازخوانها فقط دولا و راست نمیشوند. الآن البته به لطف خدا بدنه نمازخوانهای ما خوب است. یعنی کمک به مسجدیها کردند. هرجا سیل و خطری میشود، خیرین مسجد ساز بدنهاش نمازخوانها هستند. مسجدیها هستند. ولی اگر همه خوب بودند چه میشد؟ اگر یک دست تمیز و یک دست کثیف باشد، شما حاضر نیستی دست بدهی. میگویی: یک دستش کثیف است. یکی از راههای دعوت به نماز این است که بچه در خانه ببیند عجب پدرش...
امام صادق فرمود: طلبههای من طوری برخورد کنند که وقتی مردم شما را دیدند بگویند: درود بر امام صادق با این شاگردان! «کونوا علینا زینا» برای امام صادق زینت باشید. برای امام صادق ذلت نباشید. باید برای نماز زینت باشید. در مسجد همه احترام میگذارند. برخورد ما با کسانی که به مسجد میآیند خوب باشد. دختری است وضعش زیاد خوب نیست. حالا مسجد آمده است، تحویلش بگیرید. یک پسری مسجد آمده تحویلش بگیرید. نمیدانم گفتم یا نه؟
مقام معظم رهبری میگفت: مشهد مسجدی داشتم. یک روز یک جوانی با یک لباس رنگارنگی آمد صف اول نشست. یکی از پیرمردها گفت: پسر تو با این لباس رنگی، خجالت نمیکشی صف اول آمدی؟ این جوان هم یک خرده به این پیرمرد نگاه کرد و بلند شد و عقب رفت. مقام معظم رهبری به این پیرمرد گفت: چه حقی داشتی این جوان را بلند کردی؟ گفت: ببین چه لباسی پوشیده است و صف اول ایستاده است. گفتم: مگر شرط صف اول لباس است. هر لباسی میخواهد بپوشد. تو با چه حقی این جوان را بلند کردی؟ اصلاً نماز شما باطل است. نمیشود یک جوان را بلند کرد و جای او نماز خواند. ولو رئیس جمهور باشید. نماز رئیس جمهور هم باطل است.
من یادم نمیرود که بچه بودم بلد نبودم و صف اول رفتم. پیرمردی در کاشان دست مرا گرفت و گفت: بچه صف اول نمیایستد. دست مرا گرفت و مثل گربه پرت کرد. الآن هفتاد سال است و من هنوز آن خاطره تلخ را فراموش نکردم.
جوانی را سراغ دارم مسجد نمیرفت. گفتم: چرا؟ گفت: به پدرم توهین شد. گفتم: چرا؟ گفت: پدر من یک کلاه نمدی داشت. به مسجد آمد. یک نفر نیم متر نخ برداشت و سر نخ را با آب دهانش تر کرد. این نخ چون تر بود به این نمد چسبید. این نخ آویزان بود و مردم مسجد به پدر من میخندیدند. یک نخ را با آب دهان به کلاه نمدی میچسبانند، سر نخ آویزان است. یک نسلی دیگر مسجد نمیآید.
جوانی نوشته بود دیگر تا آخر عمرم مسجد نمیآیم. گفتیم: چرا؟ گفت: برای اینکه با لباس شیک مسجد رفتم. خادم مسجد گفت: مگر اینجا عروسی عمهات است! در ذوق من خورد و بیرون آمدم و دیگر مسجد نمیروم.
جوانی دیگر نوشته بود. مسجد نمیروم برای اینکه غذا دادند، همه خوردند، آخر گفتند: بچهها غذا تمام شد. بروید خانه. همه غذا خوردند به ما که رسیدند، گفتند: غذا تمام شد. این برخوردها هم هست. البته ما هم نباید برای چیز جزئی زده شویم. هم مردم ظریف هستند، حساس هستند و هم ما حساس هستیم. گاهی یک عمل زشتی از ما میبینند و همه چیز فراموش میشود.
هرکس به مسجد میآید باید او را تحویل بگیریم. در مسجد نباید تبعیض باشد. گاهی وقتها طلبهها و روحانیون توجه ندارند. در محراب میرود، مریدهای مسجد یک پنکه بالای سر آقا گذاشتند. قشنگ یک پنکه مخصوص قیافه آقا است. باقی مردم هم بال بال میزنند. آقا هم یک پنکه خصوصی دارد.
برای آقا چای آوردند و یک مشت قند کنار استکان و نلبکی گذاشتند. بچه نگاه کرد و گفت: آقا جون! در خانه میگویی: یک استکان یک قند! ببین آقا چقدر قند میخورد! گفت: آقا یک قند بیشتر نمیخورد. گفت: پس چرا اینقدر قند ریختند؟ این آقا میخواهد احترام کند یک مشت قند میگذارد، این بچه نگاه میکند و با قند خانهشان مقایسه میکند. میگوید: به من یکی دادید. ببین آقا چقدر قند خورد؟
سر سفره امام رضا به غلامانش فرمود: من اگر صدایتان کردم و سر سفره بودید، راضی نیستم بلند شوید. من یک بار به پاسدارهایم گفتم: عیبی از من بگیرید. گفتند: عیبت این است که تو را اتاق بالا میبرند، اول غذا را به تو میدهند میخوری و بلند میشوی و میروی و ما هنوز وسط غذا، نخورده، میدویم. همیشه غذای ما کوفتمان شد. تو زودتر میخوری و میروی و ما غذا نخورده باید عقب شما بدویم. گفتم: غافل بودم! ببخشید... امام رضا به غلامانش فرمود: اگر من شما را کار داشتم و صدا زدم. وسط غذا بودید به حرف من گوش ندهید. بگویید: آقا غذایمان تمام نشده است. باید سیر شوید. آن کسی که نیمه غذا میخورد و وسط غذایش قیچی میشود، ناراحت میشود. گاهی وقتها از این کارها از ما سر میزند. باید با عمل با مردم رفتار کنیم.
خدایا دست ما را بگیر که درست بفهمیم. درست عمل کنیم و شیرینی این اسلام را بچشیم و به نسل نو بچشانیم.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»