متن درسهای از قرآن

درسهای از قرآن,: منبع gharaati.ir

متن درسهای از قرآن

درسهای از قرآن,: منبع gharaati.ir

جایگاه کار در اسلام

خرید کفش زنانه و مردانه adidas مدل سوپر استار, خرید اینترنتی کفش زنانه و مردانه adidas مدل سوپر استار, خرید پستی کفش زنانه و مردانه adidas مدل سوپر استار, خرید انلاین کفش زنانه و مردانه adidas مدل سوپر استار, خرید عمده کفش زنانه و مردانه adidas مدل سوپر استار, خرید نقدی کفش زنانه و مردانه adidas مدل سوپر استار, خرید ویژه کفش زنانه و مردانه adidas مدل سوپر استار, خرید آنلاین کفش زنانه و مردانه adidas مدل سوپر استار, سایت خرید کفش زنانه و مردانه adidas مدل سوپر استار, قیمت خرید کفش زنانه و مردانه adidas مدل سوپر استار, خرید ارزان کفش زنانه و مردانه adidas مدل سوپر استار, خرید انبوه کفش زنانه و مردانه adidas مدل سوپر استار, خرید کلی کفش زنانه و مردانه adidas مدل سوپر استار, خرید جزیی کفش زنانه و مردانه adidas مدل سوپر استار
 جایگاه کار در اسلام
تاریخ پخش: 07/05/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بینندگان عزیز پای تلویزیون بحث را زمانی می‌شنوند که در آستانه شهادت امام صادق(علیه‌السلام) هستیم. و بیش‌تر دین ما از روایات امام صادق(علیه‌السلام) است. چون حضرت امیر(علیه‌السلام) بیست و پنج سال در خانه نشسته بود. امام حسن(علیه‌السلام) نتوانست کاری کند، در زمان معاویه بود. امام حسین(علیه‌السلام) را شهید کردند. حوزه علیمه نداشت. امام سجاد(علیه‌السلام) باز در حصر بود. فقط لابلای دعاها و به اسم برده‌داری با افرادی کار می‌کرد. حوزه علیمه و خطابه نداشت. تنها فرصتی که پیش آمد از امام باقر(علیه‌السلام) به امام صادق(علیه‌السلام) بود. این دو امام فرصت پیدا کردند. حوزه‌ی علمیه درست کردند. و لذا دین ما بیش‌ترش از امام صادق(علیه‌السلام) و امام باقر(علیه‌السلام) است. به هر حال، مفتخریم که مکتب امام صادق(علیه‌السلام) را داریم و تسلیت عرض می‌کنیم.
1- توصیه قرآن به کار و تلاش در زمین
موضوع بحث ما، مسأله‌ی کار است. کار در اسلام، قرآن و روایات! و حالا این حرف به اقتصاد مقاومتی می‌خورد. اصلش کار، کار! در قرآن چقدر گفته است که کنار ایمان کار است. «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»، «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» یعنی کار خوب. «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» در قرآن ده‌ها بار از کار خوب ستایش شده است. قرآن راجع به کار می‌فرماید: اصلاً ما روز را قرار دادیم، برای اینکه به دنبال کار بروید. «وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشاً» (نبأ/11) روز را آفریدیم، تا بروید و کار کنید. آیه‌ی دیگری می‌فرماید: «فَامْشُوا فِی مَناکِبِها» (ملک/15) بجنبید و کار بکنید. از دوش زمین بالا بروید، یعنی از پستی و بلندی‌ها استفاده کنید. آیه‌ی دیگری می‌فرماید: «وَ آخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ» (مزمل/20) تعریف می‌کند گروهی را که در زمین جنب و جوش برای کار دارند. آیه‌ی دیگری می‌فرماید: «هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها» (هود/61) خدا شما را آفرید و از شما خواست که زمین را آباد کنید.
کار برکات زیادی دارد. پس عنوان بحث ما کار است. اگر این بنر بشود، تابلو شود، در کوچه و بازار ایران زده شود، خیلی خوب است. چون ما... بعضی‌ها کار ندارند، بعضی‌ها کار هست حال ندارند. من خودم شنیدم از جوانی که به او گفتم: برو کار کن، گفت: کار برای تراکتور است. خوب مخ این جوان مشکل پیدا کرده است. خوب می‌دانید یعنی چه؟ یعنی حضرت امیر(علیه‌السلام) تراکتور بود؟ امام باقر(علیه‌السلام) بیل دست می‌گرفت، تراکتور بود. این تفکر اینکه من نباید کار بکنم، کار برای من ننگ است، این مشکل است. پیغمبر وقتی دست کارگر را می‌بوسد، یعنی چه؟ ما پیغمبر یکی دست زهرا را می‌بوسید، یکی دست کارگر را. چرا از کار بدمان می‌آید؟ چرا کارها را ننگ می‌دانیم؟ چیزهایی که من اینجا نوشته‌ام، چند مورد است:  ادامه مطلب ...

درسهایی از قرآن با موضوع قرآن، شفای بیماری های ظاهری و باطنی(2)



قرآن، شفای بیماری های ظاهری و باطنی(2)
تاریخ پخش: 24/04/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث ما درباره‌ی این بود که قرآن که می‌گوید شفا هستم، چیست؟ قرآن می‌فرماید: قرآن «وَ نُنَزِّلُ» قاری: «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ،  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏، وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ» (اسراء/82) قرآن می‌گوید: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ» خوب قرآن شفاست یعنی چه؟‌ گفتیم شفای از بیماری‌های روحی است. بیماری‌های روحی را می گفتیم. تکبر را گفتیم، حسد را گفتیم، امشب غرور را می‌خواهیم بگوییم. کلمه‌ی غرور به معنای فریب است و ده بار در قرآن آمده است. هم غرر آمده، هم غرور آمده، فریب‌دهنده و این یک... انسان مغرور می‌شود. باد او را می‌گیرد. فکر می‌کند که کسی است. حالا یا معتکف شده است. یا پولی به یک کسی وام داده است. یک خدمتی کرده است. نمره خوبی آورده است. مدرکی گرفته است. مدالی گرفته است. حالا به هر دلیلی فکر می‌کند که حالا این یک موجود ممتازی است. «وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى‏ شَیْ‏ء» قاری: «وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى‏ شَیْ‏ء» (مجادله/18) این آیه‌ی قرآن است. یعنی فکر می‌کند که یک کسی است.  ادامه مطلب ...

قرآن، شفای بیماری های ظاهری و باطنی(1) 17/04/95

قرآن،  شفای بیماری های ظاهری و باطنی(1)
تاریخ پخش:17/04/95
 بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
اللهم صل علی محمد و آل محمد...
بحث امشب ادامه بحث قبل بود که قرآن شفاست یعنی چه؟ چون قرآن می‌گوید: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً» (اسراء/82) قرآن می‌گوید: من شفا هستم. این شفا یعنی چه؟ یعنی اگر کسی گوشش درد می‌کند، قرآن بخواند خوب می‌شود. ما منکر این نیستیم که گاهی سوره حمد خوانده شده و هم حدیث داریم و هم تجربه داریم. اما قرآن که می‌گوید: من شفا هستم، حدیث داریم شفای از بیماری‌های روحی است.
1- راه درمان بیماری تکبّر
یکی از بیماری‌های روحی تکبر است. چطور قرآن شفاست؟ قرآن اول می‌گوید: ببین تو هیچی بودی. «وَ لَمْ‏ یَکُ‏ شَیْئا» (مریم/67) یک آیه دیگر می‌گوید: می‌دانی حالا یک چیزی هم که شدی، قابل گفتن نبودی. «لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً» (دهر/ 1) اول می‌گویم: هیچی هستی، بعد می‌گویم: ارزشی ندارد. هستی ولی کم ارزش هستی. بعد می‌گوید: می‌دانی حالا هم که مذکور شدی، به پستی اسم تو را می‌برند. «ماءٍ مَهِینٍ‏» (سجده/8)  مهین در عربی، مهین فارسی یعنی ماه! اسم دختر را مهین می‌گذارند، یعنی مثل ماه است. مهین یعنی مثل ماه هستی که اسم دختر را می‌گذارند. مهین عربی به معنی اهانت است، یعنی پست.پس مرحله اول «وَ لَمْ‏ یَکُ‏ شَیْئا» هیچی، هیچی، هیچی! مرحله دوم که چیزی شدی، «لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً» قابل ذکر نبوده است. مرحله سوم، وقتی هم قابل ذکر شدی به زشتی اسمت برده شد. «ماءٍ مَهِینٍ‏» بعد آیه دیگر داریم، «خَلَقَکُمْ مِنْ‏ تُراب‏» (روم/20) از خاک بودی. الآن من و شما که اینجا نشستیم، از خاک هستیم. چرا؟ چون من و شما از نطفه پدر و مادر هستیم، نطفه پدر و مادر از غذای پدر و مادر که خوردند، غذای پدر و مادر از همین مواد زمینی است. یعنی ذرات خاک برنج و سیب زمینی و سبزی و کاهو و عدس و ماش و نخود و لپه شد، همین ذرات خاک، غذا شد و غذا نطفه شد و ما هم از آن نطفه هستیم. یعنی از خاک هستیم.  ادامه مطلب ...

محوریت قرآن در زندگی 10/04/95

محوریت قرآن در زندگی


تاریخ پخش: 10/04/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
به بعضی‌ها باید گفت: بیدار شوید. چون خواب هستند. بعضی‌ها بیدار هستند، می‌نشینند. راه نمی‌روند. باید گفت: بلند شو. بعضی‌ها بلند شدند، نمی‌روند. باید گفت: برو. بعضی‌ها می‌روند کند می‌روند. باید گفت: بدو. بعضی‌ها را هم باید گفت: نیافتی. یعنی بیدار است، بلند شده، می‌رود و می‌دود فقط باید مواظب باشد، نیافتد. سخنرانی بعد از شب بیست و سوم را باید گفت: آقایان نیافتید. چون شما خواب که نیستید. بیدار هستید. مسلمان هستید. شیعه امیرالمؤمنین هستید. راهپیمایی کردید. احیاء گرفتید. فقط خطر این است که بیافتید. یعنی همه کارهایتان را با یک گناه از بین ببرید. ولذا در قرآن گفته:    ببینید زاییدن نه ماه طول می‌کشد، ولی وقتی زایید باید نود سال این بچه را نگه داشت. زاییدن نه ماه است، ازدواج یک مدت کمی تا آدم مورد را انتخاب کند و گفتگو کند، بله برون، تالار بگیرد و چه و چه... ازدواج سر و ته‌اش از ده روز... البته در مشهد ما یک ازدواجی را پیدا کردیم که عصری داماد خواستگار شد و بعد از چهار ساعت هم عروسی کرد. یعنی با تلفن شناسایی کردند. عروس و داماد همدیگر را دیدند. آینه و چراغ خریدند و عقد کردند و بعد از عقد هم رفتند برای خودشان عروسی کردند. من گفتم: این را بنویسید بیاوریم این را نشان بدهیم که بابا آنقدر هم که شما می‌گویید و لفتش می‌دهید نیست.
من با یک کسی صحبت می‌کردم. در تلفن گفت: به تَ........دریج! گفتم: چرا اینقدر لفتش دادی؟ گفت: من خود کلمه به تدریج را به تدریج می‌گویم! یعنی خود کلمه به تدریج را هم فوری نمی‌گویم. این به تدریج را هم به تدریج می‌گویم. هستند کسانی که صبح قلقلکشان می‌دهی، غروب می‌خندند. یعنی نمی‌توانند تصمیم بگیرند. بعد از بیست و سوم ممکن است کار شما خدای نکرده، با یک لغزشی از بین برود. یک گناهی انسان انجام بدهد، همه نابود شود. مسأله مهمی است.  ادامه مطلب ...

موانع اخلاص

 

موانع اخلاص
تاریخ پخش: 03/04/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
 یک چند شبی است در این چند جلسه راجع به اخلاص صحبت می‌کنیم. چون کار را که همه دنیا می‌جنبند. می‌دوند، می‌روند، می‌آیند، جلسه می‌گیرند. می‌خرند، می‌فروشند و ازدواج می‌کنند. جنب و جوش‌ها در همه کره زمین هست. کاغذ که کاغذ است. بحث ما بحث اسکناس است به خاطر این نخی که درونش است. اسکناس یک نخی دارد که آن نخ به اسکناس ارزش می‌دهد. جنب و جوش‌ها هست. این جنب و جوش ما باید قربة الی الله باشد، برای خدا باشد تا این اعتبار داشته باشد. سه جلسه صحبت کردیم، گاهی وقت‌ها هم موانع اخلاص را می‌گوییم.
1- حبّ و بغض بی‌جا، عامل دوری از اخلاص
چون آدم گاهی کینه دارد، از کسی بدش می‌آید. پا روی حق می‌گذارد و کاری به خدا ندارد. پا روی حق می‌گذارد به خاطر اینکه بدش آمده است. یا خودبین است به خاطر حفظ خودش، یک چیزهایی برایش اصل است. آن چیزهایی که برایش اصل است، نمی‌گذارد این برای خدا فکر کند. به چیزی که خودش می‌خواهد را فکر می‌کند. مثلاً اصالت العنوان، اصل برایش این است که مثلاً چطور صدایش زدند. به او دکتر گفتند یا نگفتند؟ به او آیت الله گفتند یا نگفتند؟ اسمش را نوشتند یا ننوشتند؟ خیلی اگر کسی به یک چیزی توجه داشته باشد، کجامن مطرح شدم؟ برای من چه گفتند؟ جایگاه من چیست؟ اگر توجه به عنوان داشته باشد، دیگر نمی‌تواند خدا باشد.
دو جا دعوتش می‌کنند، یک جای گمنام و یک جای رسمی. این کاری ندارد کجا مفیدتر است. کجا نیاز بیشتر است؟ می‌گوید: کجا عنوان من مهم است؟ کجا مثلاً مرکز استان باشد. این شهر یا آن شهر؟ چون بچه این شهر است، می‌گوید: این شهر مرکز استان باشد. حالا واقعاً این شهر جمعیتش بیشتر است. فرودگاهش، قطارش، دانشگاهش، حوزه‌اش، می‌گوید: نه، چون من متولد این شهر هستم یک کاری کنید اینجا مرکز استان باشد. اگر کسی دنبال عنوان باشد این توجه به عنوان دیگر نمی‌گذارد آدم برای خدا فکر کند.  ادامه مطلب ...